گفت‌وگو با پدر خوانده سپاهان؛
تابناك اصفهان: روزنامه اصفهان زيبا در گفت و گويي كه مهري مصور "روزنامه نگار ورزشي" با محمود ياوري داشته است، به ابعادي از زندگي پدرخوانده سپاهان پرداخته است.
کد خبر: ۲۲۸۲۱۱
تاریخ انتشار: ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۶:۲۹ 11 May 2016
تابناك اصفهان: روزنامه اصفهان زيبا در گفت و گويي كه مهري مصور "روزنامه نگار ورزشي" با محمود ياوري داشته است، به ابعادي از زندگي پدرخوانده سپاهان پرداخته است. متن اين گفت و گو به شرح زير است:

اول) می گویند میزان تجربه هر انسان را از زخم‌هایی که بر دلش نشسته و چروک‌هایی که به چهره‌اش افتاده است، می‌توان سنجید.همین زخم‌ها و چروک‌هاست که در گذر 77 بهار سپری شده، این فلسفه را برای محمود یاوری به وجود آورده که حتی اگر از گردونه مربیان لیگ برتری خارج شده ، زندگی باز هم برایش ادامه دارد.


دوم) شما که غریبه نیستید؛ چون فکر می‌کردیم محمود یاوری دوم اردیبهشت به دنیا آمده، به حساب خودمان، قرار مصاحبه را فردای روز تولد گذاشتیم تا در بهشتی‌ترین ماه سال، گفت وگویی با محوریت تولد 77 سالگی جناب سرهنگ ترتیب بدهیم، اما همان اول کار فهمیدیم که حساب و کتابمان اشتباه درآمده تا اولین چالش این گفت وگو رقم بخورد.


سوم) شاید اگر بدانید این گفت‌وگوی دو ساعته در پارکی در مجاورت سی و پل و در روزهای پرآبی انجام شد، بهتر بتوانید با خصوصیات اخلاقی مردی آشنا شوید که رفتن زیر بار حرف دیگران را بدترین خفت برای یک مربی می‌داند؛ حتی اگر پای سرمربیگری تیم ملی و آرزویی به نهایت قهرمانی در جام ملت‌های آسیا پیش رو باشد.


چهارم) معتقد است آمدن و رفتن در اختیار انسان‌ها نیست،اما تعیین اینکه چگونه زندگی کنیم با آنهاست و بر اساس همین دیدگاه، از عمر 77 ساله و آنچه پشت سر گذاشته، رضایت دارد و با امیدواری چشم انتظار آینده پیش رو است.


پنجم) یاوری در طول مصاحبه تاکید کرد که چون رسانه‌ها دنبال مچگیری هستند، او هم خبرنگارها را می‌پیچاند؛ حالا قضاوت با شما که کدام طرف این گفت‌وگو، از فن «پیچاندن» زیرکانه‌تر از طرف مقابل استفاده کرده است.

در دانشنامه ویکی پدیا نوشته شده محمود یاوری متولد دوم اردیبهشت 1318؛ پس باید تولد 77 سالگی را تبریک بگوییم.نمی‌دانم داستان این دوم اردیبهشت چیست. من هجدهم مهر به دنیا آمده‌ام، اما همه به اشتباه مرا متولد اردیبهشت می‌دانند. حتی فردوسی پور هم یک بار در برنامه‌اش همین آمار اشتباه را گفت که پسرم به وی اعتراض کرد.

موافقید گفت وگوی فوتبالی را با پیوستن شما به تیم شاهین شروع کنیم. آن زمان تست می‌گرفتند یا روی حساب معرفی و آشنایی به این تیم رفتید؟

من بازیکن تیم آموزشگاه‌های اصفهان بوده و بازی‌ام هم خوب بود، 14 سالم بود که توسط بهروز زندی به این تیم معرفی شدم. افراد بزرگی در این تیم حضور داشتند و استاد حریری که بازیکن تیم ملی بود، مربیگری این تیم را برعهده داشت. در سن 16 سالگی به تیم بزرگسالان شاهین راه یافتم؛ سال 42 در مسابقات کشوری در ارومیه، کاپیتان تیم اصفهان بودم و از 19 گل تیم اصفهان، 15 گل را من به ثمر رساندم، اما با ضربه خطای محراب شاهرخی که از پشت هلم داد،مصدوم شدم.

و همین مسابقات زمینه پیوستن به تیم پاس را فراهم کرد؛ این طور نیست.

بله، در همین رقابت ها، سروان صادقی که بعدها تیمسار صادقی شد و رییس تربیت بدنی باشگاه پاس و شهربانی آن زمان بود، بازی من را پسندیده بود و گفت: می‌خواهی به دانشگاه پلیس بروی که من موافقت کردم و بدون کنکور استخدام شدم. همان سال در مسابقات قهرمانی کشور، برای تیم منتخب اصفهان بازی کردم که هفت، هشت گل هم وارد دروازه حریفان کردم، اما مصدوم شدم. جالب اینکه هنوز هم پس از سال‌ها وقتی به نقطه ضربه دیده در زانویم دست می‌زنم، احساس درد می‌کنم.

13 بازی ملی برای بازیکنی که بیش از یک دهه در سطح اول فوتبال باشگاهی بازی کرده است، کم نیست؟

همیشه اعتقاد داشته‌ام در فوتبال ایران باید سه فاکتور را داشته باشی؛ پول، پارتی و پز؛ من با دسترنج و استعداد خودم به این موقعیت رسیدم و از هیچ کدام از این سه فاکتور استفاده نکردم. دلیل اینکه هم بازی ملی کمی دارم، به خاطر نبود پارتی است، اما از آنهایی که در حقم ظلم کردند، می‌گذرم.

ماجرای خط خوردن شما از ترکیب تیم ملی اعزامی به بازی‌های آسیایی هم در نوع خود عجیب و ابهام آمیز است. از آن ماجرا بگویید.

در آن مقطع شرایط بسیار خوبی داشتم و بازیکن ثابت تیم پاس و تیم نیروهای مسلح بودم که برای بازی‌های آسیایی به تیم ملی دعوت شدم. قبل از اعزام به اهواز رفتیم و آنجا یک گل هم زده و یک پاس گل هم دادم، اما زمانی که به تهران برگشتیم و به تمرین تیم ملی رفتم، سوچ سرمربی تیم ملی با من صحبت کرده و گفت: آقای یاوری، من شما را برای ترکیب نهایی تیم ملی انتخاب کرده‌ام، اما شورای فنی خط زده است و تاکید کرد که موافق حذف شدن من نبوده و به شورای فنی نیز اعلام کرده که یاوری بازیکن قدرتی و شوتزنی است و در تایلند به کار تیم خواهد آمد. من را خط زدند و امینی خواه را بردند . بعد از اینکه از تیم ملی خط خوردم، آقای محب رییس وقت فدراسیون اعلام کرد که مرا و محراب شاهرخی که مصدوم شده بود و نمی‌توانست بازی کند را به همراه تیم ملی به تایلند اعزام خواهند کرد که شاهرخی رفت، اما من قبول نکردم و گفتم من توریست نیستم.

در آن مقطع هم مثل حالا بحث تبعیض در قبال بازیکنان شهرستانی برای انتخاب شدن در تیم ملی وجود داشت یا داستان دیگری در میان بود؟

بعدها فهمیدم که امینی خواه قرار بوده از تیم عقاب به دارایی برود و شورای فنی که بیشتر عضو دارایی و عقاب بودند، مرا وجه المصالحه قرار دادند. البته آن زمان پاس هفت بازیکن در تیم ملی داشت و شورای تیم ملی پیش خودش فکر کرد که اگر یک نفر از این جمع کم شود، به جایی بر نمی‌خورد.

در آن زمان واکنش بازیکنان در قبال خط خوردن از تیم ملی چه بود؟ مثل حالا رسم مصاحبه علیه تیم ملی و فدراسیون نبود؟

ناراحت شده بودم، اما اعتراضی نداشتم؛ حتی بازیکنانی همانند حبیبی، شرفی و میرزا حسن می‌خواستند در اعتراض به خط خوردن من، اعتصاب کنند که مخالفت کردم و گفتم من انتخاب نشدم، اما شما بروید و بازی کنید؛ در واقع کسی را نداشتم که از حقم دفاع کند.

ماجرای پیشنهاد نورنبرگ چه بود؟ یعنی امکان لژیونر شدن برای شما ایجاد شده بود و از دست دادید یا در حد یک بحث دوستانه یا گمانه زنی بود؟ ماجرای لژیونر شدن مرا از کجا شنیده‌اید. خاطرم نمی‌آید تاکنون جایی تعریف کرده باشم.

به هرحال وقتی شما مربی هستید و در کارتان تخصص دارید؛ من هم خبرنگارم و طبیعی است که چنین اطلاعاتی را داشته باشم.سال سوم دانشگاه بودم و شرایط بدنی بسیار خوبی داشتم. در آن زمان تیم نورنبرگ آلمان به کشور ما سفر کرد و دو دیدار دوستانه با تیم‌های ملی و تیم پاس داشت، در زمان حضور این تیم در تهران، یک میهمانی در سفارت آلمان برگزار شد که مربی این تیم به مرحوم اسداللهی و تیمسار صادقی گفت ما این جوان را می‌خواهیم به تیممان ببریم، اما این دو مخالفت کرده و اجازه جدایی ندادند.

حالا بعد از حدود نیم قرنی که از این ماجرا سپری می‌شود، فکر می‌کنید اگر لژیونر شده بودید، چه تغییری در مسیر زندگی شما ایجاد شده بود؟

تغییر خاصی نمی‌کرد؛ چراکه من مسیر خودم را در طول زندگی رفتم و همیشه تلاشم این بوده که برای مملکتم افتخار آفرینی کنم. معتقدم سرنوشت زندگی ما افراد مشخص شده و از زندگی‌ام هم راضی هستم.

در زندگی ورزشی محمود یاوری یک ابهام بزرگ وجود دارد؛ خداحافظی از دنیای حرفه‌ای آن هم در 33 سالگی؟ چطور شد که این تصمیم را اتخاذ کردید؟

در تیم پاس من خیلی زحمت می‌کشیدم و کار می‌کردم، اما شاد نبودم و با طراوت هم بازی نمی‌کردم. اما بحث خداحافظی‌ام از تیم پاس به زمانی بر می‌گردد که به همراه این تیم به ترکیه و شهر بورسا رفتیم که اتفاقا آنجا یک گل هم زد که اسداللهی مربی ما که خبرنگار ورزشی هم بود، در کیهان ورزشی تیتر زد: گل یاوری یخ بازی را آب کرد.

روزنامه‌های آن زمان را هنوز هم دارید؟

نه؛ عادت به نگه داشتن روزنامه‌ها نداشتم و حتی نمی‌دانم مدال‌ها و کاپ‌هایم هم کجا هستند.

خب برسیم به ماجرای خداحافظی از فوتبال.

بعد از بازی با تیم ترکیه ای، در کنار دریا بودیم که از دور اسداللهی را دیدم که به ما نزدیک می‌شد؛ من هم چون از رفتارهای برخی عوامل و نزدیکان این تیم دل آزرده بودم، از همبازی یا عابری یک نخ سیگار گرفتم و تا اسداللهی نزدیک ما شد، سیگار را روشن کرده و گوشه دهانم گذاشتم. اسداللهی تا مرا دید، گفت: سیگار هم می‌کشی؛ گفتم: گهگاهی.

این کار را عمدی انجام دادید؟

دقیقاو فکر هم می‌کردم که نقشه‌ام گرفته است. زمانی که به تهران برگشتیم، به طور غیر مستقیم عذرم را خواستند. من هم اصرار داشتم که رضایت نامه‌ام را بدهند و می‌خواستم به تیمی بروم که با آرامش فوتبال بازی کنم، اما مدیر باشگاه رضایت‌نامه‌ام را نداد؛ البته تیمسار صادقی آدم بسیار خوبی بود،ولی تحت تاثیر برخی اطرافیان قرار گرفته بود.

و پایان دوران فوتبال حرفه ای همزمان شد با آغاز دوران مربیگری یا وقفه‌ای بین این دوران افتاد؟

وقفه ای نیفتاد، زیرا چند روز بعد مرا به عنوان مربی تیم شهربانی که در واقع تیم دوم پاس محسوب می‌شد، انتخاب کردند و نگذاشتم سقوط کند.

یعنی از همان تجربه اول مربیگری؛ تخصص جلوگیری از سقوط تیم‌ها را پیدا کردید؟

بله، دیگر از همان زمان روی پیشانی ما نوشتند تیم نگهدار!!

یعنی از تیم شهربانی دوره رسمی مربیگری شما شروع شد و بعدها هم ادامه یافت؟

بعد از مقطعی که در تیم شهربانی مربیگری کردم، در کادر فنی تیم پاس حضور داشتم. روال کار در تیم پاس به گونه ای بود که اسداللهی تیم را آرنج می‌کرد، نرمش و تمرین با محمد رنجبر بود و حشمت مهاجرانی، حسن حبیبی و من هم مربیان تیم بودیم. یک روز سه نفر دیگر در تمرین غیبت داشتند و اسداللهی مرا صدا کرد و گفت: محمود تیم را نرمش بده؛ من هم شروع به گرم کردن تیم کردم. پس از پایان تمرین اسداللهی مرا صدا کرد و گفت: تو روزی مربی بزرگی خواهی شد؛ وقتی این حرف را زد، من پیش خودم شرمنده شدم و گفتم من در حد این تعریف‌ها نیستم.

می گویند محمود یاوری از آن دسته مربیانی است که به حضور مربی بدنساز در کنار تیمش اعتقاد ندارد. نکند ریشه‌اش به همان تعریف اسداللهی بر می‌گردد؟!

فکر نمی‌کردم یک خانم خبرنگار همچین سوالی از من بپرسد. حدود 15 سال قبل یک مدرس فوتبال از ولز یا ایرلند که نامش خاطرم نیست، برای تدریس یک دوره مربیگری به اصفهان آمد. من مدیر دوره بودم و تمرینات تاکتیکی بر عهده‌ام بود. یک بار سر تمرین، گفتم اجازه بدهید من برنامه نرمش برای گرم کردن بازیکنان بدهم. بعد از پایان تمرین، این مدرس که کار مرا پسندیده بود، مربیان را جمع کرد و گفت: برنامه تمرینی یاوری مطابق استانداردهای دنیاست.

43 سال قبل که مربیگری را آغاز کردید، چه چشم اندازی برای خودتان تعریف کرده بودید و به آنچه که می‌خواستید، دست پیدا کردید یا نه؟

من اصولا عادت ندارم خودم را به جایی ببندم و فقط به خدا تکیه کرده‌ام. اهل ظاهر فریبی هم نیستم و حاضر نیستم برای پول و مقام خودم را به کسی وابسته کنم، چون معتقدم خدا به انسان‌ها عزت می‌دهد و عزت را از آنها می‌گیرد.فوتبال یک کار تخصصی است که جمیع جهات را در خود دارد. استعداد، علاقه و علم آموزی و پیگیری مداوم و البته صداقت فاکتورهای مهمی در امر مربیگری هستند. زمانی که مربی برتر هشت دوره لیگ برتر شدم، وقتی برای سخنرانی پشت میکروفن رفتم، گفتم: آقایان مربی در کار خود صداقت داشته باشید. من در دوران 44 ساله مربیگری با دو قشر صداقت داشتم؛ بازیکنان و مدیران. اما با شما رسانه‌ها صادق نیستم،چون شما هم با ما صداقت ندارید و دنبال مچگیری هستید، من هم شما را می‌پیچانم!!

در مورد خبرنگاران که تکلیف را یکسره کردید، اما در مورد مربیان و بازیکنان، فکر می‌کنید اصل «صداقت»به ضرر شما شد یا نفع؟

زندگی هر موجود زنده ای سه ویژگی دارد؛ آمدن، رفتن و چگونه زندگی کردن؛ دو مورد اولی در اختیار ما نیست، اما چگونه زندگی کردن در اختیار ماست. در دوران مربیگری هم به کارم ایمان داشتم و خدا را ناظر بر اعمالم می‌دیدم؛ به همین خاطر تاکنون به هیچ مدیر عامل، مدیر برنامه یا ایجنتی زنگ نزده‌ام، چون همواره تلاش داشته‌ام با قدرت و دانش خودم کارم را انجام بدهم، البته بوده‌اند باشگاه‌ها و مدیرانی که از من سوء استفاده کردند و مسیر خودشان را رفتند، اما من زیر بار نرفتم و نخواهم هم رفت.

از سرمربیگری در تیم ملی بگویید. کمتر از یک سال مربیگری برای یک مربی با رزومه محمود یاوری قابل اعتنا نیست.

بهروز صحابه که رییس فدراسیون فوتبال شد، شاگرد من بود و مرا به خوبی می‌شناخت. در آن مقطع رییس نیروی انتظامی یزد بودم که به من گفتند کاندیدای مربیگری در تیم ملی شده‌ای. تنها دو جمله با صحابه صحبت کرده و مسوولیت سرمربیگری تیم ملی را قبول کردم. وی به من گفت: محمود آقا شما می‌توانی موفق باشید، من هم در جواب گفتم اگر شما فکر می‌کنید می‌توانم موفق باشم، خودم هم همین فکر را می‌کنم. وقتی مربیگری تیم ملی را قبول کردم، کمترین بازی تدارکاتی را داشتیم و تنها با سه، چهار تیم باشگاهی بازی کردیم و با این شرایط به پکن رفتیم. در آن مسابقات شش بازی انجام دادیم که 22 گل زده و دو گل خورده داشتیم، بدون یک اخراج یا اخطار.

با این عملکرد خوب؛ چرا از سرمربیگری تیم ملی کنار رفتید ؟

زمانی که به کشور برگشتیم، صحابه برای انجام حج به مکه رفته بود و من لیست اسامی بازیکنان مورد نظرم را به دبیر فدراسیون دادم، اما وی می‌خواست در کار من دخالت کند و بازیکن هم باشگاهی‌اش را برای حضور در تیم ملی معرفی کرد که به شدت مخالفت کردم. وی وقتی مخالفت مرا دید، گفت یاوری از تو می‌خواهم که در انتخاب بازیکنان تیم ملی با من مشورت کنی. من هم در جواب گفتم که تو در عرصه فوتبال عددی نبوده ای که بخواهی به من امر و نهی کنی.

با همین لحن و همین کلمات صحبت کردید؟

همیشه عادت دارم، آنچه را که فکر می‌کنم، درست است را بگویم.به وی گفتم اگر امثال رنجبر، مهاجرانی و حبیبی بخواهند با من بحث کنند، یک چیزی اما نمی‌گذارم در کارم دخالت کنی. بعد هم لیستم را دادم و گفتم اگر می‌خواهی افرادی را به این لیست اضافه کنی، دیگر نیازی به مشورت با من نیست و هر کاری را که می‌خواهید انجام بدهید. بعد هم که من رفتم، کمکی که خودم برای تیم ملی انتخاب کرده بودم و لعنت بر خودم باد را مامور انتخاب سرمربی جدید تیم ملی کردند.

یعنی سرمربیگری تیم ملی آن قدر اهمیت نداشت که از اصولتان کوتاه بیایید؟

بدترین خفت برای یک مربی، زیر بار حرف دیگران رفتن می دانم. با همه تیم‌ها و مدیرانی کار کرده‌ام، همان اول گفته‌ام شما به جای یک میلیون تومان، تک تومانی به من بدهید ایرادی ندارد، زیرا جیب مرا خریده‌اید، اما مرا نمی‌توانید بخرید. در طول دوران مربیگری‌ام هم همواره هیچگاه حاضر نشده‌ام زیر بار خرده فرمایشات مدیران بروم.

در بحث همکاری با تیم ملی نیز همان روحیه باشگاهی را داشته‌اید؟

من در دوران مربیگری، هشت مرحله با تیم‌های ملی همکاری داشته‌ام، چهار مرحله در جوانان بوده که دو بار دستیار حشمت مهاجرانی بوده‌ام و دو بار هم سرمربی. یک دوره سرمربی تیم ملی امید بوده‌ام. یک مقطع هم مدیر فنی تیم ملی امید بودم و با این تیم شش ماه کار کردم، زمانی که سیموئز انتخاب شد، تیم را شسته رفته تحویل دادم و گفتم اگر مشورتی خواستی، من در خدمتم وگرنه مختاری هر تصمیمی که می خواهی بگیری. اما در زمانی که مدیر فنی تیم ملی بودم، اگر شما یک ریال از فدراسیون گرفتید، من هم گرفتم و بر همین اساس، افتخارم این است که هیچگاه برای پول کار نکرده و برای من تنها اصالت مربیگری اهمیت دارد.

چند سال در مقطعی بحث سرمربیگری شما در تیم ملی مطرح شد و برخی از قطعی شدن آن گفتند، اما در عمل این اتفاق رخ نداد. واقعا چنین پیشنهادی مطرح شده بود؟ بله؛ این پیشنهاد مطرح شده بود، اما به دلایلی منتفی شد.

چرا؟ حالا پس از گذشت چند سال راحت تر می‌توانید راجع به دلایل منتفی این اتفاق صحبت کنید.

در دوره اول ریاست کفاشیان در فدراسیون فوتبال بود که کمیته فنی با حضور آقایان کفاشیان، نبی، تاج، محصص، حاج رضایی و معینی جلسه ای تشکیل داد و بحث به انتخاب سرمربی تیم ملی رسید و قرار شد بر روی گزینه ای به توافق برسیم. من برای کاری چند دقیقه از جلسه بیرون رفتم و زمانی که برگشتم، کفاشیان گفت در زمانی که در جلسه نبودید، ما به جمع بندی رسیدیم که شما را برای سرمربیگری تیم ملی انتخاب کنیم. من ابتدا مخالفت کردم، خلاصه با اصرارهای صورت گرفته پذیرفتم و پیشنهاد مدیریت فنی مهاجرانی و دستیاری منصور ابراهیم زاده را دادم. اما فردی که به یک مربی نزدیک بود، این وسط شیطانی کرده و خبر را به گوش داوود احمدی نژاد رساندند که چه نشسته‌اید، می‌خواهند فلانی را برای تیم ملی انتخاب کنند. وی هم این اتفاق را به اطلاع علی آبادی رساند واو فردی را برای مربیگری معرفی کرد که منتفی شد و بعد بحث سرمربیگری افشین قطبی به وجود آمد و او در شیراز با شاگردانش خداحافظی کرد، اما مربیگری وی هم منتفی شد و در نهایت هم علی دایی را انتخاب کردند.

انتخاب تیم مس کرمان را اشتباه بزرگ مربیگری محمود یاوری می توان دانست که در آن موقعیت که تقوی از سرمربیگری استعفا کرد، ریسک کرده و مربیگری این تیم را قبول کردید. با این نظر موافقید؟

از نظر خودم انتخاب تیم مس کار اشتباهی نبود اما در تیم مس در کارم دخالت می‌کردند که من هم تحمل نکرده و از این تیم بیرون آمدم؛ بعد دوستان دنبالم آمدند و با سلام و صلوات مرا به تیم فجر بردند.

به تیم فجر اشاره کردید. قبول دارید با سقوط تیم فجر، تمام خاطرات خوش محمود یاوری از شیراز تحت الشعاع قرار گرفت؟

اصلا این حرف را قبول ندارم. من یک فصل قبل از سقوط فجر این تیم را در لیگ برتر نگه داشته بودم، اما چند نفر از مدیران کلان این باشگاه نخواستند که من باشم؛ اما زمانی که پیشنهاد دادند، به خاطر قداست شهد سپاسی قبول کردم سرمربی این تیم شوم. وقتی دوباره به فجر برگشتم از هشت بازی انجام شده که پنج تای آن خانگی بود، فقط هفت امتیاز گرفته بودند. مدیرعامل باشگاه قول داد دو بازیکن بخریم اما آن دو بازیکن را که نخرید هیچ، جابر انصاری و هادی ایمانی را هم فروخت. بازیکنان جدید هم هیچکدام نتوانستند وظیفه خودشان را به خوبی انجام دهند و تیم افتاد. نمی‌خواهم بگویم که مقصر نبودم، چون من هم آنجا حضور داشتم اما بیشترین تقصیرم آن بود که نباید در آن شرایط به فجر می‌رفتم و شرمنده مردم شیراز شدم، البته شیرازی‌ها هم همانند بوشهری‌ها مردمان حق شناسی هستند.

ترک شاهین بوشهر هم با خاطره خوشی نبود. بوشهری‌ها با معرفت هستند و می‌دانند که تیمشان را از سقوط نجات دادم، اما در آن مقطع مدیرعامل شاهین بوشهر که از فوتبال قصد بهره برداری سیاسی داشت، مدیریت افتضاحی داشت و کاری کردند که من از این تیم بروم.

در مصاحبه ای خودتان را پدر خوانده سپاهان نامیده بودید. حالا باید ما تصویر مثبتی از «Godfather» داشته باشیم یا مفهوم دیگری مدنظر است؟

من در سه مقطع زمانی متفاوت و در 12 سال هدایت تیم سپاهان را بر عهده داشتم. به همین خاطر مرا پدرخوانده سپاهان می‌نامیدند. این صفت را برای سه نفر به کار می‌برند؛ من، مسعود تابش و محرم نویدکیا که هر سه در زمان خودمان زحمات زیادی برای سپاهان کشیدیم.

حضور کوتاه مدت رایکوف بین دو دوره مربیگری شما در تیم سپاهان به وقوع پیوست. چه کنش و واکنش‌هایی در آن مقطع صورت گرفت؟

در آن زمان با باشگاه مشکل پیدا کرده بودم و پنج نفری که خود را سردمدار سپاهان می‌دانستند، مرا اذیت می‌کردند؛ وقتی شرایط این طور شد، گفتم دیگر نمی‌خواهم کار کنم و برای همین به سراغ رایکوف رفتند که ماهی 30 هزار تومان می‌گرفت که در زمان خودش پول زیادی بود، اما رایکوف نتوانست کاری کند و مردم برای بازگشت من فشار آوردند و ناچار شدند به دنبال من بیایند که در اصفهان معروف شده بود که قرآن سردست گرفته بودند یاوری برگردد.

با وجود رفتاری که با شما کار کرده و به قول خودتان اذیت می‌کردند، باز هم حاضر شدید برگردید؟

من خودم را از خانواده سپاهان می‌دانستم و وقتی اشتیاق مردم را دیدم، برگشتم. وقتی برگشتم، تیم 15 امتیاز عقب بود، اما بعد از آمدن من، امتیازات خوبی جمع کردیم، ولی به دلیل تفاضل گل، بالا نیامدیم و بعد هم انقلاب شد.

سال 65 هم دوباره به سپاهان برگشتید؟
در آن زمان سپاهان خوب نتیجه نگرفته بود و در مسابقات استانی چهارم شده بودم که سراغ من آمدند. آن تیم را با 850 تومان بسته بودند و مسعود تابش می‌گفت، حضور شما باعث شده ماهی 30 تومان از جیب ما نرود، چون عملا من حقوقی نمی‌گرفتم. زمانی که برگشتم، با سپاهان قهرمان اصفهان شدیم و کیهان اصفهان که طرفدار تام بود، تیتر زده بود: وقتی تام دوم شد؛ سپاهان قهرمان شد.

چطور شد که عضویت در کمیته فنی باشگاه سپاهان را پذیرفتید؟

من عضو کمیته فنی سپاهان نیستم. مرا دعوت کرده‌اند و من هم احترام گذاشته و به جلسه رفتم.

وقتی شما به جلسه باشگاه می‌روید، این طور برداشت می‌شود که عضویت در کمیته فنی را قبول کرده‌اید؛ در لیستی هم که باشگاه منتشر کرد، نام شما بین اعضای کمیته فنی بود.آقای تابش با من تماس گرفته و گفتند آقای یاوری به جلسه هیات مدیره تشریف بیاورید. در این جلسه که به جز من و تابش، آقایان باقریان و چرخابی هم حضور داشتند، گفتند که می‌خواهیم سپاهان را شکل بدهیم؛ من هم گفتم هر کمکی از دستم بر بیاید، انجام می‌دهم چون برای من سپاهان مهم است که در جواب گفتند می‌خواهیم کمیته فنی تشکیل بدهیم که من هم تاکید کردم اعتقادی به کمیته فنی ندارم چون همین حالا هم عضو کمیته تیم‌های ملی هستم و قبلا هم بوده‌ام. مدتی قبل از فدراسیون با من تماس گرفتند که قرار است کمیته فنی جنبه جدی پیدا کند، اما اینجا کمیته فنی حتی جنبه مشورتی خاصی هم ندارد؛ فرق دارد با فوتبال آلمان که اولی هوینس به عنوان مدیرفنی، سیاست گذار باشگاه بایرن مونیخ است.

چرا؟ اعتقادی به کمیته فنی ندارید؟

کمیته فنی وقتی کارکرد را نداشته باشد، چه سودی دارد. کمیته فنی ضمانت اجرایی ندارد و تصمیمات را بیرون گرفته و در جلسه کمیته فنی، تصویب می‌کنند. خاطرم هست در زمان مربیگری قطبی در جلسه کمیته فنی، انتقادی را مطرح کردم که به قطبی خیلی برخورد و گفت: یاوری به دنبال صندلی من است؛ هیچ کس در آن جلسه از حرف‌های من حمایت نکرد، البته تاج به قطبی گفت اگر یاوری در این جلسه انتقاداتش را مطرح نکند، می‌خواهی در روزنامه‌ها این حرف‌ها را بزند.

با وجود اینکه گفتید اعتقادی به کمیته فنی ندارید، اگر سپاهانی‌ها باز هم شما را دعوت کنند، می‌روید؟

بله؛ مرا دعوت کنند می‌روم، چون به سپاهان و دعوت کنندگان احترام می‌گذارم. من در شاهین و سپاهان محمود یاوری شدم و به تیم ملی رسیدم. من در این جلساتی که رفتم، تاکید کردم که اظهار نظر نمی‌کنم و در قبال انتخاب مربی و خط مشی تیم سکوت خواهم کرد تا بعد نگویند این کارها را با نظر یاوری انجام دادیم. متاسفانه این روزها مرسوم شده که از برند افراد استفاده می‌کنند ولی من شاگرد این مکتب هستم و از باشگاه خواسته‌ام ابلاغ امور اجرایی و فنی را به من بدهند، اما در امور مالی دخالتی نخواهم کرد، همان طوری که در دوران 43 ساله مربیگری این کار را نکردم.

چه تعریفی از امور اجرایی و فنی دارید که خواستار دریافت مسوولیت آن شده‌اید؟

من نمی‌خواهم به زمین بروم، اما تفکرات و تجارب من می‌تواند سرنوشت یک تیم را تغییر بدهد و می‌توانم نظریاتم را در اختیار کادر فنی قرار بدهم، ولی آقایان این پیشنهاد را نپسندیدند.

پس از سال‌ها که از نیمکت تیم‌های اصفهانی دور بودید، برعهده گرفتن هدایت تیم ذوب‌آهن برای مرحله پلی آف لیگ ریسک بود یا اشتباه محاسباتی؟

وقتی ذوب آهن به پلی آف رسید، مسوولان این باشگاه به خانه ما آمدند و گفتند برای این دو بازی هدایت ذوب آهن را برعهده بگیرید و برای فصل آینده هم برنامه بدهید که من در جواب گفتم فعلا بگذارید تمرکزم بر روی این دو بازی و حفظ ذوب آهن در لیگ برتر باشد، البته من لیستی تهیه کرده بودم که به باشگاه ندادم همین طور شفاهی گفتم که مرتضی تبریزی هم در لیست من بود.

به نظر نمی‌رسید ذوب آهن قصد ادامه همکاری دائمی داشته باشد، اما با این وجود باز هم قبول کردید؟

من چنین برداشتی نداشتم که مرا فقط برای دو بازی و نگه داشتن تیم در لیگ برتر می‌خواهند و جدایی‌ام از ذوب آهن را نتیجه شیطنت دو بازیکن می دانم.

یعنی قضیه اس ام اس ها که مدعی شده بودید دو بازیکن تیم برای مدیرعامل شرکت ذوب آهن فرستاده‌اند تا محمود یاوری را انتخاب نکنند؟
در مورد ماجرای اس ام اس ها اطلاع دقیقی ندارم، اما سعد محمدی مدیرعامل وقت شرکت ذوب آهن تحت تاثیر دو بازیکن جوان قرار گرفت که گفته بودند یاوری مربی موضع گیری است. در صورتی که در طول این 43 سال، همه بازیکنان عین خود بچه‌هایم بوده‌اند، اما بالاخره برخی بازیکنان راه هستند و عده‌ای را هم باید به راه آورد، اما هیچ بازیکنی را تاکنون از بازی ساقط نکرده‌ام.

حالا پشیمان نیستید که چرا پیشنهاد ذوب آهن برای پلی آف را قبول کردید؟
پشیمان نیستم اما آنهایی که با من این رفتار را کردند، تاوانش را خواهند داد.

بالاخره با این رفتاری که باشگاه ذوب آهن با شما داشت؛ حق می‌دهیم از دست ذوبی‌ها گلایه مند باشید.ذوب آهن با این کار به خودش لطمه زد. مرا این طوری دور زدند و مجبور شدند 15، 16 میلیارد هزینه کنند تا فصل بعد هم در لیگ برتر باقی بمانند. بالاخره در این میان شرایط به نفع برخی است و سودش را می‌برند. «تغاری بشکند ماستی بریزد/ جهان گردد به کام کاسه لیسان.»

فکر می‌کنید پایبندی به اصولی که در طول مصاحبه به آن اشاره کردید، چه تاثیری در بی تیم ماندن فعلی شما داشته و باعث شده باشگاه‌ها کمتر به سراغتان بیایند؟
کاراکتر و شخصیت مربیگری من مشخص است و اجازه نمی‌دهم کسی در کارم دخالت کند و زمانی که با باشگاهی به توافق می‌رسم، همان اول می گویم وقتی مرا انتخاب کردید، بگذارید کارم را انجام بدهم اما خیلی از مدیران و مسوولان این رویه را قبول ندارند و شاید هم من ضرر کرده باشم، ولی حاضر نیستم از اصولم کوتاه بیایم.

می‌توان این قضیه را از جنبه دیگری هم مورد بررسی قرار داد. تخصص حفظ تیم‌های در حال سقوط باعث شده بود باشگاه‌ها تمایلی برای همکاری با شما از ابتدای فصل نداشته باشند و ترجیح می‌دهند از میانه فصل به سراغ شما بیایند.این طور نیست که فقط از میانه فصل به سراغ من بیایند. در تیم‌هایی مانند صبا و برق شیراز از ابتدای فصل سرمربی بودم.

در مقابل تعداد تیم‌هایی که در میانه هدایت آنها را بر عهده گرفتید، کم نیست!
شاید به این دلیل است که می گویم در کار من دخالت نکنید. برخی از مدیران از این اخلاق خوششان نمی‌آید و اول فصل سراغ من نمی‌آیند، اما بعد مجبور می‌شوند به دنبال من بیایند.

با وجود اینکه سابقه مربیگری در اکثر تیم‌های شهرهای مختلف را دارید، هیچگاه برای سرمربیگری تیم‌های استقلال و پرسپولیس وسوسه نشدید؟
همیشه دوست داشته‌ام که در آرامش مربیگری کنم و شرایط دو تیم استقلال و پرسپولیس با این همه حاشیه به روحیات من نمی‌خورد، البته یک بار در زمان مدیر عاملی قریب و زمانی که پورحیدری سرمربی بود، مرا به تجریش دعوت کرده و ناهاری خوردیم و بعد هم به من پیشنهاد همکاری دادند. بعد پرسیدند اگر آمدی استقلال، چه تصمیمی در قبال پورحیدری خواهی گرفت؛ من هم سریعاگفتم پورحیدری بار تجربه است و حتما از وی به عنوان مشاور در کنارم استفاده خواهم کرد.

استقلالی‌ها می‌خواستند با پیش کشیدن اسم شما، پورحیدری را برکنار کنند. درست است؟
دقیقا؛ بعدها فهمیدم که می‌خواهند به واسطه من، پورحیدری را وتو کنند، اما وقتی گفتم که پورحیدری مشاور من خواهد بود، دیگر به سراغم نیامدند.

پسرهای محمود یاوری در فوتبال فعالیتی دارند یا نه؟
با فوتبال بیگانه نیستند؛ بابک مربی تیم نوجوانان سپاهان و بهنام مربی تیم آکادمی برادرم و بهزاد هم کارشناس فوتبال است.

فکر می‌کنید کدام یک بتوانند جای شما را در فوتبال ایران بگیرند؟
هیچ کدام.

چرا؟ توانایی‌های فنی آنها را قبول ندارید؟
بحث این نیست؛ هیچ پسری جای پدرش را نمی‌گیرد؛ همان طوری که من جای پدرم را نگرفتم.

حاضرید از برند محمود یاوری به عنوان کاتالیزور برای مطرح شدن پسرهایتان در فوتبال استفاده کنید؟
به هیچ وجه؛ همان طوری که چنین کاری را هیچ وقت در قبال برادرم هم نکردم؛ محمد آقا اگر در تیمی به جز سپاهان که من سرمربی‌اش بودم بازی می‌کرد، بیشتر به او میدان می‌دادند.

اما در مقطعی برادرتان را به عنوان دستیار معرفی کردید؟
در تیم‌های پاس و صبا به عنوان مشاور در کنار من بود؛ من عین برخی از مربیان عادت ندارم به هر تیمی می‌روم، برادرم را هم دنبال خودم ببرم. زیرا معتقدم هر کسی را بهر کاری ساختند. محمدآقا اولین و بهترین آکادمی فوتبال ایران را تاسیس کرد و پایه و اساس فوتبال آکادمی محور را بنا نهاد که البته از کمک محمدرضا ساکت هم نباید گذاشت.

زمانی رسانه‌ها به نقل از شما گفتند که آلکس فرگوسن در نامه ای از شما دلیل تداوم در حوزه مربیگری را پرسیده است؛واقعیت دارد؟
اصلاچنین ماجرایی صحت ندارد و ساختگی بود. البته یک بار زمانی که قطبی برای مربیگری به ایران آمده بود، در جمعی بودیم که خطاب به اطرافیان گفت: یاوری را به من نشان بدهید، زیرا می‌خواهم این مربی که توانسته تا این زمان در حرفه مربیگری طاقت بیاورد را از نزدیک
ببینم.

قطبی حق داشته؛ رکورد 43 سال مربیگری در سطح اول فوتبال ایران کم عدد و رقمی نیست.
43 سال مربیگری برای من رکورد نیست، بلکه قدمت است. از زمانی که مربیگری را شروع کردم، تا به امروز حدود 650 بار روی نیمکت تیم‌های مختلف در لیگ‌های تخت جمشید، قدس، آزادگان و خلیج فارس نشسته ام، اما حالا برخی آقایان با سابقه 250 بازی مربیگری خودشان را بهترین می‌دانند.

در مقطعی رسانه‌ها لقب امیر کبیر را به شما داده بودند. این لقب را شنیده بودید؟
من نه قیصر هستم و نه سلطان و نه ژنرال؛ من فقط محمود یاوری هستم،یک مربی با اخلاقیات و اصول خاص خودش. لقب امیر کبیر را هم شنیده بودم که روزنامه‌ها نوشته بودند.

با وجود حدود نیم قرن قدمت در امر مربیگری، برخلاف برخی از مربیان زیاد اهل تبلیغات و بزرگ نمایی نبودید و کمتر به چشم آمدید.
از این کارها خوشم نمی‌آید که برای خودم لقب بسازم و منم منم کنم. در طول تمام سال‌های مربیگری مشکلات زیادی را به گردن گرفته و فشار زیادی را متحمل شدم، اما دم نزدم. اهل جواب دادن نیستم و تحمل و صبر بالایی دارم.

در بین مربیان خارجی، الگویی هم داشته‌اید؟
در مقطعی کار ساکی مربی ایتالیا را می‌پسندیدم و بعد هر چه جلو آمد، آرسن ونگر را قبول داشتم.

در بین مربیان فعلی، کار کدام یک را می‌پسندید؟
عبدالله ویسی.

اگر فرصت دوباره ای به شما بدهند، در کدام یک از تصمیمات دوره 43 ساله مربیگری، تجدید نظر خواهید کرد؟
جدایی از تیم ملی. در سال 64 وقتی با دبیر فدراسیون فوتبال حرفم شد و گفتم حاضر به مشورت کردن نیستم و زیر بار حرف رفتن نیستم، گفت فعلاکارت را انجام بده تا صحابه از مکه برگردد اما حالا فکر می‌کنم شاید اشتباه کردم که ادامه ندادم و همانجا تصمیم به قطع همکاری گرفتم.

حالا بعد از 31 سال، تازه به این نتیجه رسیده اید که شاید اشتباه کردم که ادامه ندادم؟!
با شناختی که از صحابه داشتم، فکر می‌کنم وی در حق من اجحاف نمی‌کرد؛ بعدها هم خیلی‌ها به من گفتند باید به طور ظاهری حرف دبیر فدراسیون را قبول می‌کردی، اما کار خودت را انجام می‌دادی، ولی من چنین اخلاقی نداشتم. آن تیم بازیکنانی شاخصی همانند حمید درخشان، محمد پنجعلی، شاهرخ بیانی، عبدالعلی چنگیز، اصغر حاجیلو، ناصر محمدخانی و حمید علیدوستی را در اختیار داشت و اگر می‌ماندم و در مرحله نهایی جام ملت‌ها هم حضور داشتم، شاید آن تیم قهرمان می‌شد چون هنوز هم معتقدم بهترین تیم تاریخ را داشتیم.

گروه بندی تیم ملی برای مرحله نهایی انتخابی جام جهانی 2018 را چطور ارزیابی می‌کنید؟
قرعه خیلی خوبی داریم. قبل‌ها وقتی خبرنگارها از من می‌پرسیدند که ترجیح می‌دهید با ژاپن هم گروه شوید یا کره جنوبی؛ در جواب می گفتم فوتبال ما به ژاپن نمی‌خورد ،اما از لحاظ روحی و روانی روی کره جنوبی مسلط هستیم و با قرعه خوبی که به دست آمده، به صعود این تیم به جام جهانی امیدوارم.

در مورد کارلوس کی روش؛ مربیان ایرانی به دو دسته موافق و مخالف تقسیم شده‌اند. شما جزء کدام دسته هستید؟

از اول موافق کی روش بودم و همچنان هم موافق ادامه فعالیت وی هستم. از روز اولی که کی روش آمد، اعتقاد داشتم که فوتبال ملی ما با این مربی جهش پیدا خواهد کرد و رنسانسی ایجاد خواهد شد، اما یک نکته را فراموش نکنید؛ مدیران فوتبال ما کی روشی فکر نکردند و کی روشی عمل نکردند. «یا مکن با فیل بانان دوستی/ یا بنا کن خانه ای در خور فیل».

برخی اعتقاد دارند کی روش درحد اسم و رسمی که داشته و در حد قراردادی که دریافت می‌کند، نتوانسته برای فوتبال ایران بازدهی داشته باشد. نظر شما چیست؟

کی روش هم مانند هر مربی دیگری نقاط قوت و ضعف دارد،اما مثلا کی روش 80 درصد حسنات دارد و 20 درصد ضعف. مدیران فوتبال ما با هزینه سنگین کی روش را به خدمت گرفتند، ولی دست و بالش را بسته‌اند و می گویند به جنگ افراسیاب برو. زمانی آری هان را برای مربیگری تیم ملی به تهران آوردند؛ بار اول با ماشین تشریفات به دنبالش رفتند و جلسه دوم با وانت. آری هان هم قید کار در ایران را زد و گفت معلوم شد که مرا نمی‌خواهید.

شما معتقدید امکانات و ابزار لازم در اختیار کی روش قرار نگرفته است که بتواند کارایی لازم را برای فوتبال ایران داشته باشد؟

نمی‌شود که کی روش را بیاورند و فکر کنن یاوری را آورده‌اند و همان طوری که گفتم باید کی روشی فکر کرده و کی روشی عمل کنند. شنیده‌ام که باشگاه‌های بزرگی همانند لیورپول و آرسنال از کی روش برنامه می‌گیرند، اما وقتی کی روش برنامه لیگ را می‌خواهد تا بر مبنای آن تیمش را آماده کند، با وی همکاری نمی‌کنند و کاری کرده‌اند که فراری شود.

همین روحیه نظامی را در خانواده هم دارید؟ از چه نظر؟

از بابت نظم و دیسپلین؟
من اصراری برای حاکم شدن این روحیه در خانه نداشته‌ام، اما به طور کلی خانواده منظمی هستیم. حتی نوه‌ام که کلاس اول دبستان است، وقتی به خانه می‌آید، کفش‌هایش را پشت در جفت می‌کند.انگار مصاحبه می‌خواهد تمام شود.

چطور؟ حوصله‌تان سر رفته یا دوست داشتید سوالی بپرسم که نپرسیدم؟

سوال که نه، اما تاکید دارم که صحبت‌هایم در مورد سپاهان به طور کامل منتقل شود تا سوءتفاهمی به وجود نیاید.

تلاش می‌کنم امانتدار خوبی باشم، صحبت تکمیلی دیگری در مورد سپاهان مانده که می‌خواهید بیان کنید؟

همیشه و هر زمانی که سپاهانی‌ها کمک خواسته‌اند، مضایقه نکرده‌ام. تابش حتماخاطرش هست که سال 65، بدون چشم داشت به تیمی که با 850 هزار تومان بسته بودند، کمک کردم، اما متاسفانه در سپاهان امروز دیدگاه مثبت نمی‌بینم.

از چه لحاظ؟

شالوده برخورد با مسائل مثبت و در جهت پیشرفت نیست و اگر این صحبت‌ها را بیان می‌کنم، به خاطر این است که بعضی جاها مجبورم واکنش نشان بدهم، آقایان می‌دانند اگر یک نفر پیدا شود که سپاهان را بیش از همه دوست داشته باشد، من خواهم بود، همچنان که بهترین زمان زندگی‌ام را بدون حقوق و مزایا برای این تیم صرف کردم.

پس نتیجه می‌گیریم که پیشنهاد خوبی برسد، حاضرید با باشگاه همکاری کنید؟

در اینکه دوست دارم کمک کنم، شکی نیست، اما استفاده ابزاری نه؛ همان طوری که به باقریان گفتم می‌خواهید از برند من استفاده کنید که از حرفم هم ناراحت شد، اما من این کمیته فنی را تایید نمی‌کنم و از همین جا اعلام می‌کنم که در تصمیماتی که سپاهانی‌ها گرفتند، دخیل نبوده‌ام چون به اسم کمیته فنی تصمیم گرفتند و خودشان هم اجرا کردند. من می دانم هواداران از من انتظار دارند اگر کاری از دستم بر می‌آید، برای سپاهان انجام بدهم، اما من در جایگاه خودم کمک خواهم کرد و آنها هم اخلاق مرا می‌شناسند. بعد از یک عمر گدایی شب جمعه را گم نمی‌کنم.

با توجه به که نتایجی که در مس کرمان و فجر سپاسی کسب کردید، امیدوار هستید یک بار دیگر به چرخه مربیان برگردید و روی نیمکت یک تیم لیگ برتری بنشینید.چرا که نه؛ در این 43 سالی که مربیگری کرده‌ام، فراز و نشیب‌های زیادی وجود داشته و برخی وقت‌ها با خودم گفته‌ام آیا شغلی دشوارتر از مربیگری هم وجود دارد، اما با این همه هنوز روی پاهایم ایستاده‌ام و به آینده امیدوار. سال 58 بود که تیم ملی روسیه با مربی معروفش پنج بر صفر به فرانسه باخت. بعد از آن بازی همه به مربی روسیه حمله کردند، اما او که مربی باتجربه ای بود در جواب خبرنگاران گفت زندگی برایم ادامه دارد. زندگی برای من هم ادامه دارد.

منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار