امروز چگونه شرمنده ی نفس های بی ادعای تو نباشیم !
عطر سیب می آورند . امروز عطر خوش حبیب را می آورند بر شانه های آسمان گلهای غریب را می آورند ... نمی دانیم در سوگتان چگونه پیرهن پاره کنیم .جمعه است و به اشتیاق زیارت آمده اید به اشتیاق پا بوسی امام غریبتان(ع).
نوحه میخوانیم برای دل شرمنده خویش؛ نوحه میخوانیم برای خودمان که زنجیر به پا روی زمین چا مانده ایم ... چگونه شرمنده تابوتهایی نباشیم که امروز مظلومانه مشتی استخوان را به دوش میکشند.. چگونه شرمنده ی نفس های بی ادعایتان نباشیم. امروز آسمان خیابان معلم مشهد با روزهای معمولی متفاوت است امروز آسمان بغض کرده و با چشمهایی محزون زمین را به تماشا نشسته است..
اینجا بلوار معلم است و امروز مهمان 19معلم بزرگ است. امروز خیابان معلم درس عزت داشت درس جوانمردی و غیرت داشت و چهارراه آزاد شهر آزادگی جوانان شهری را شهادت می داد که شهدا را بر شانه داشتند.
قلم زدن برای داغ شقایق آسان نیست . با تمام وجود انتظار امدنت را آه میکشیدیم و حالا تو آمده ای و دل های اسیرمان را میبری آن سوی مرزهای شلمچه آن سوی مرزهای دل سوختگان وصل ... و ما امروز پروانه های دل به آتش شمع سپرده را بر شانه های غمگین شهر میبریم
شهید ! نفسهای گرمت را دوباره به آسمان ببخش که ما سخت محتاج نفس های گرمتان هستیم.. ما را با خودت ببر به روزهای سادگی به روزگار سادگی سلامها و نگاه ها.. شهید من! بغض آسمان بر دلهامان سنگینی میکند تو چه صبورانه سالها سنگینی خاک را بر دوش کشیدی تو حسینی بودی و با سالارت قرار عشق داشتی ...امروز با پرچم حسین(ع) بر شانه های شهر سرافراز ایستاده ای و گریه های مادرانی را که سالها صبوری کردند و امروز نیستند تا عاشقانه استخوانهایت را در اغوش بگیرند...
نگاه میکنی....چفیه ها را به عطر تو متبرک کردیم و تسبیح را به عطر زلف رها شده ات. سرت را بالا گرفته ای و شهید حججی را در آغوش میکشی .. مشایعت می کنی برادرت را این آفتاب سربلند بی سرت را ... تا منزل یار تا سر منزل دلدادگی ها..
جمیله سادات کراماتی / تابناک خراسان رضوی