کد خبر: ۷۳۶۸۲
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۱۴ 08 August 2015
به گزارش تابناک یزد، سیاست نه چندان کارشناسی شده و دقیق «کنترل جمعیت» که طی دهه  ۷۰ خورشیدی در دستورکار دولت وقت و دولت‌های پس از آن قرار گرفت، در مقام اجرا اثراتی بسیار هولناک‌تر از اصل برنامه را برجای گذاشت؛ اثراتی که در کمتر از دودهه،کشور را در برابر تهدید بسیار جدی و بزرگی به نام «پیری جمعیت» قرار داد ...
 سیاست نه چندان کارشناسی شده و دقیق کنترل جمعیت که طی دهه ی ۷۰ خورشیدی به تقلید از نسخه های دیکته شده‌ی سازمان‌های بین‌المللی، که در نیت خیر آن‌ها شک و شبهه‌های فراوانی وجود دارد؛ در ایران، در دستورکار دولت وقت و دولت‌های پس از آن قرار گرفت، در مقام اجرا اثراتی بسیار هولناک‌تر از اصل برنامه را برجای گذاشت؛ اثراتی که در کمتر از دو دهه پس از آغاز اجرای این سیاست ها،کشور را در برابر تهدید بسیار جدی و بزرگی به نام «پیری جمعیت» قرار داد. از سوی دیگر فارغ از نتایج اسف‌بار اجرای این سیاست‌های غلط در کشور، روش‌های توصیه شده برای جلوگیری از افزایش جمعیت، خود خطر بروز بیماری‌ها و مشکلات گاها خطرناکی را ایجاد می‌کند که حتی می‌تواند به مرگ فرد بینجامد، خطراتی که در سیاست‌های کنترل جمعیت یا درنظر گرفته نشده‌اند و یا در مقام اجرا مورد بی‌توجهی قرارگرفته‌اند.
 
سقط جنین: به قول مسئولین مربوطه، سالانه در کشور 220 تا 350 هزار مورد سقط جنین صورت می گیرد. اگر بخواهیم صحبت آقای دکتر مطلق -مدیرکل سلامت جمعیت؛ خانواده و مدارس- را مبنا بگیریم، تعداد سقط در سال 1392، 256 هزار مورد بوده است، که از این میان تنها 6 هزار مورد قانونی بوده است. اما چند سوال: مگر قرار نبود، ارائه ی گسترده ی وسایل ممانعت از بارداری، جلوی سقط جنین غیرقانونی را بگیرد، حال چه رخ داده که آمار ارتکاب به سقط جنین غیرقانونی، سالیانه 40 برابر وقوع سقط جنین قانونی شده است؟
 
دکتر فاطمه رخشانی، در این زمینه می گوید: "اصلا قرار نبود که وسایل ممانعت از بارداری در اختیار افراد باشد تا سقط غیرقانونی کم شود؛ نه. واقعیت این است که قرار بود این‌ها داده شود تا مردم بچه‌ کمتری بیاورند. اصلاً چنین حرفی مطرح نبوده است. ما اصلاً بر روی بحث سقط‌ها کار نکردیم و در این زمینه آموزش ندادیم"
 
سوال دیگر آن که، چرا در حالی که برنامه ی تنظیم خانواده هیچ توفیقی در کاهش سقط غیرقانونی نداشته، بلکه منجر به افزایش این جنایت شده، برخی از مسئولین با بهانه کردن مسئله ی سقط، به دنبال گسترش پوشش وسایل ممانعت از بارداری و در حقیقت به دنبال مقصود تحدید نسل هستند؟ چرا در حالی که آمار سقط جنین غیرقانونی در کشور، قریب به 15 برابر کشته های سالیانه ی مرتبط با تصادف های جاده ای است، وزارت بهداشت برای این معضل بزرگ چاره ای نمی اندیشد؟ چرا وزارت بهداشت به دانشجویان و کارکنانش نحوه ی منصرف ساختن مردم از این جنایت بزرگ را نمی آموزد و چرا تربیت شدگان در نظام آموزشی وزارت بهداشت، در مطب ها و بیمارستان های کشور، جنایتی مانند سقط جنین غیرقانونی را مرتکب می شوند؟ آیا در زمینه ی آموزش اخلاق حرفه ای به این افراد کمکاری صورت نگرفته است؟
 
دکتر رخشانی در این زمینه اعترافی تلخ دارد: "من این را خیلی شاهد بودم که پزشک می‌گوید: «بیا حالا! من می‌گویم که می‌خواهم کار درمانی دیگری برایت انجام بدهم، ولی سقط را انجام می‌دهم» متأسفانه از این کارها هم می‌کنند. از این موارد کم هم نیست و باید جلویش گرفته شود"
 
خوب است که مسئولین محترم وزارت بهداشت، محاسبه کنند که سالانه به واسطه ی خدماتشان، چند سال به عمر مردم ایران افزوده می شود، و با کوتاهی در زمینه ی سقط جنین، چقدر از عمر ملت گرفته می شود؟ فرض کنید که سالانه تنها 50 هزار مورد از 250 هزار سقط غیرقانونی، توسط کارکنان و دانش آموختگان وزارت بهداشت صورت گرفته باشد، حال با توجه به این که امید زندگی در ایران 72 سال است، می توانید به راحتی عمری که از مردم مسلمان میهنمان گرفته شده است را محاسبه کنید. ان شاء ا... که به محضر مسئولین مربوطه جسارت نشود، ولی اگر با این اوضاع فاجعه بار سقط جنین، در قیامت از شما پرسیده شود که «بیشتر جان بخشیده اید یا ستانده اید؟!» چه پاسخی خواهید داشت؟ آیا از این منظر، دخل وزارت بهداشت با خرجش می خواند؟!
 
بی توجهی به جنبه های فرهنگی و خانوادگی: برخی از روش های ممانعت از بارداری موجب تغییرات خلق و خوی و ایجاد افسردگی در زنان می شوند، امری که می تواند در روابط خانوادگی همسران ایجاد اختلال کند. به عنوان مثال این عارضه برای قرص های ضدبارداری عنوان شده است. جالب آن که این قرص ها، در کلاس های آموزش هنگام ازدواج به عنوان مناسبترین روش برای استفاده در ابتدای ازدواج، توصیه می شود. یعنی در ابتدای ازدواج که شکنندگی پیوندهای زناشوئی و احتمال طلاق بیشتر است، شیوه ای برای ممانعت از بارداری توصیه می شود که می تواند، باعث مشکلات ارتباطی بین همسران شده و احتمال وقوع اختلافات خانوادگی و حتی طلاق را افزایش دهد. اگر در این زمینه نیز احتمال اندک باشد، محتمل آنقدر مهم است که باعث گردد مسئولین، لااقل این خطر را به نوعروسان گوشزد کنند.
 
نمونه ی دیگری از بی توجهی به مسائل فرهنگی را می توان در مورد «مدارس مروج سلامت» مشاهده کرد. در کتاب «مدارس مروج سلامت در جمهوري اسلامي ايران» پیشنهاد می شود که دانش آموزان در مدرسه، برای مبارزه با ایدز شعر بگویند، چرا که "دانش آموزان به طور ذاتی شاعر هستند!" همچنین در این کتاب می خوانیم که دانش آموزان در این مدارس "می توانند، سرودهایی را برای خود تصنیف کنند و آنها را برای موزون کردن به اهل فن دهند. سپس می توانند با حرکات موزون! و نمایش بدون کلام آن را نشان دهند" (اگر زمانی کلیپی به دستتان رسید که دانش آموزان در یک مدرسه با حرکات موزون سرود می خواندند که: "سلسله ی موی ایدز، حلقه ی دام بلاست" هیچ تعجب نکنید، چرا که دانش آموزان مشغول تکالیف درسی خود هستند!)
 
مدارس مروج سلامت، از برنامه‌های کارگروه جمعیت وزارت بهداشت است که توسط سازمان جهانی بهداشت (WHO) توصیه شده است" و اجرای آن در کشور تا سال 1396 ادامه خواهد داشت. کتاب فوق نیز که عمدتا برگرفته از متون غربی و دستورالعمل سازمان های بین المللی است، توسط دکتر مطلق و همکارانش نوشته شده است. دکتر مطلق اخیرا نیز خبر از ایجاد کلینیک‌های زناشویی و جنسی در ده نقطه از کشور داده است. در این زمینه، فارغ از بحث صلاحیت طراحان و مجریان، باید بسیار مراقب بود که چنین طرح هایی بر اساس متون غربی طراحی و اجرا نشوند و مانند طرح تنظیم خانواده، خسارات فراوان فرهنگی را متوجه کشور نکنند. در این باب حرف بسیار است که به زمانی دیگر موکول می شود.
 
پیگیری تحدید نسل با وجود بحران جمعیتی: متاسفانه هنوز مدیران مربوطه در معاونت بهداشت وزارت بهداشت، متوجه زوایای فاجعه بار بحران جمعیتی نشده اند. این مسئله دلایل گوناگونی دارد که یکی از آنها، مشورت با جمعیت شناسان غیرمتعهد است که تحلیل های مغرضانه را به مسئولان محترم وزارت بهداشت منتقل می کنند. اما آیا بحران جمعیت را می توان از طریق علمی، به جز علم جمعیت شناسی نیز اثبات کرد؟ نگارنده معتقد است که وجود بحران جمعیت را می توان از طریق مباحث بهداشت و سلامت نیز اثبات کرد، اما چگونه؟
 
دکتر محمد اسماعیل اکبری؛ رئیس مرکز تحقیقات سرطان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، ضمن مصاحبه هایی عنوان کرد که ایران تقریبا بیشترین رشد موارد سرطان در جهان را دارد و سرعت رشد سرطان در کشور، با هیچ کشوری قابل مقایسه نیست. دکتر اکبری مهمترین دلیل بالا بودن رشد سرطان را افزایش سن و پیر شدن جمعیت ایران اعلام کرد و یادآور شد که عامل سن، 70 درصد علت سرطان‌ها را تشکیل می‌دهد. حال آیا از این چند جمله به روشنی نمی توان دریافت که جمعیت ایران با سرعتی بی نظیر در حال سالخورده شدن است؟
 
خوب است که آن دسته از مسئولین محترم وزارت بهداشت که هنوز بحران جمعیت را باور نکرده اند، به پاسخ این سوال بیندیشند که: اگر نرخ باروری در کشور تا حد معینی افزایش نیابد و روند حرکت پرشتاب جمعیت ایران به سمت مرزهای سالمندی، متوقف نشود، آیا دستگاه بهداشت و سلامت کشور خواهد توانست با سرعتی متناظر، خود را برای خدمت رسانی به جمعیت انبوه سالمندان آینده ی کشور آماده کند؟
 
باور نداشتن برخی از مسئولین وزارت بهداشت به بحران جمعیت، سبب شده است که بسیاری از عملکردهای وزارت بهداشت، همچنان بر اساس رویکرد تحدید نسل و برخلاف مصالح مرتبط با سلامت مردم باشد. به عنوان نمونه طبق یک دستورالعمل، در شهرستان هایی که میزان باروری کل در آنها بیشتر از حد جایگزینی (2.1 فرزند به ازای هر زن در سن بارداری) است، معایب تاخیر در بارداری به مردم گفته نمی شود که این مسئله نه تنها در مسیر تحدید نسل است، بلکه بی شک آسیب هایی را متوجه سلامت مردم نیز خواهد کرد.
 
نمونه ی دیگری که نشانگر عدم اعتقاد به وجود بحران جمعیت، در برخی از مسئولان وزارت بهداشت است، صورت نگرفتن بازنگری اساسی در شاخص های برنامه ی سلامت باروری، به خصوص تعریف بارداری های پرخطر است. در طرح تنظیم خانواده یا همان باروری سالم، به بارداری های خارج از بازه ی سنی 18 تا 35 سال، و بارداری های چهارم به بعد، به اصطلاح بارداری پرخطر گفته می شود. اما آیا خطرناک بودن این بارداری ها، مبنای علمی دارد؟ به چه دلیل بارداری پنجم، بارداری خطرناک شمرده می شود و بارداری چهارم خطرناک نیست؟ آیا بارداری پنجم برای تمام زنان خطرناک است؟ آیا نمی توان امکانی را فراهم کرد تا خانواده هایی که مشتاق فرزند پنجم و بیشتر هستند، از احتمال خطر آگاه شوند؟
 
از منظری دیگر نیز می توان به این مسئله پرداخت. در سال 1368 و در برنامه ی نخست توسعه، تصمیم بر آن شد که نرخ باروری کل از عدد 6.4 در سال 1365 به 4 در سال 1390 برسد. علی القاعده شرط محقق شدن 4 فرزند به ازای هر زن در سن باروری این است که زنان همسردار بارور، به صورت متوسط بیش از چهار فرزند به دنیا بیاورند، تا فرزند نیاوردن زنان مجرد و نابارور جبران شود. حال این سوال پیش می آید که آیا زمانی که مسئولین وقت وزارت بهداشت، پیگیر وارد شدن سیاست تحدید نسل در برنامه ی نخست توسعه بودند، نمی دانستند که بارداری بیش از چهار مورد خطرناک است که آن را وارد طرح توسعه کردند؟ آیا این خطر پس از نگارش طرح نخست توسعه کشف شد؟ آیا به نظر نمی رسد که در این زمینه نیز به منظور تحدید نسل، شاخص سازی صورت گرفته است؟
 
در مورد سن فرزندآوری نیز نکات مشابهی مطرح است و پرخطر عنوان کردن بارداری در سنین زیر 18 سالگی و بیش از 35 سالگی نیز نکات قابل تاملی دارد و سوالاتی را در ذهن ایجاد می کند. آیا تمام زنان زیر 18 سال، توانایی فیزیکی برای باردار شدن را ندارند؟ آیا تمام زنان بالای 35 سال، دیابت و فشار خون دارند؟ چرا در حالی که سن مادر، مهمترین علت بروز سندرم داون نیست، تا این میزان بر آن تاکید می شود و مورد بزرگنمایی قرار می گیرد؟ در حالی که احتمال وقوع این سندروم در نوزاد، در بارداری های زنان بالای 45 سال، تنها قریب به سه درصد است، آیا تاکیدهای فراوان بر خطرناک بودن بارداری در بیش از 35 سالگی عجیب نیست؟ آیا وضع سلامت افراد در این سنین یکسان است و آیا نباید به جای سن شناسنامه ای، وضعیت سلامت و یا به عبارتی سن بیولوژیک یا سن بدن افراد ملاک باشد؟ آیا نمی توان برای کسانی که در بازه ی غیر از 18 تا 35 سالگی باردار شده اند، امکانات کافی را فراهم آورد تا از سلامت خود و فرزندشان اطمینان حاصل کنند؟ آیا نمی توان طی دستورالعملی مشخص، سلامت زنان را در غیر از بازه ی 18 تا 35 سالگی، بررسی کرد و احتمال خطر را به آنان اطلاع داد، تا بتوانند با آگاهی کافی و خیالی آسوده تصمیم بگیرند؟ آیا نمی توان از این طریق به دلواپسی های زنان بالای 35 سال که خواستار نعمت فرزند هستند، ولی از بیم آسیب های مرتبط با سلامت، بر این آرزو خط قرمز کشیده اند، پایان داد؟ آیا برخی از مدیران در وزارت بهداشت، به اندازه ای که فرزند نیاوردن را حق مردم می دانند، فرزند آوردن را نیز حق مردم می دانند؟!
 
دکتر علي سنگي -مديرکل پيشين دفتر سلامت جمعيت خانواده و مدارس وزارت بهداشت- اظهارنظر جالبی پیرامون سن مناسب برای بارداری دارد: "سياست هاي سازمان بهداشت جهاني درباره سن ايمن براي باروري که سال ها در ايران بين 20 تا 35 سالگي تعريف شده بود، مطابق با شرايط دهه 60 ايران بود. اکنون با بالارفتن سطح مراقبت هاي بهداشتي در کشور، امکان انجام زايمان هاي ايمن در سنين بالا فراهم شده است. بر اساس استانداردهاي سازمان بهداشت جهاني، سن ايمن باروري در کشورهايي که از سطح مراقبت هاي بهداشتي بالايي برخوردارند، بين 15تا 49 سال تعيين شده است و در صورت انجام مراقبت هاي لازم، بارداري در سنين 35 تا 49 سالگي، هيچ گونه عوارض و مشکلي براي مادر و جنين ايجاد نمي کند. در دهه 1360 سازمان بهداشت جهاني با توجه به رشد بالاي نرخ باروري در ايران که به 6.7 رسيده بود، محدود کردن سن ايمن براي باروري را به عنوان يکي از راه هاي کاهش نرخ رشد جمعيت مطرح کرد. رسانه ها باید مردم را از بي خطر بودن باروري در سنين بالا، به شرط رعايت مراقبت هاي بهداشتي آگاه کنند"
 
در این زمینه نیز باید متذکر شد که متاسفانه، همچنان شاخص های غیرعلمی باروری سالم که عمدتا بر پایه ی تحدید نسل تدوین شده اند، به دانشجویان رشته های مختلف علوم پزشکی تدریس می شود و بر این اساس در کشور کادرسازی صورت می گیرد.
 
لزوم عزم جهادی در وزارت بهداشت برای فایق آمدن بر بحران جمعیت: فعالیت های گسترده ی وزارت بهداشت و مسئولین آن در جهت تحدید نسل، که با عزمی مثال زدنی توانست از شهرهای بزرگ گرفته تا روستاهای دورافتاده ی کشور را تحت پوشش قرار دهد، از جمله پروژه های عظیم جهادی پس از انقلاب است که اگر در زمان مقرر (سال 1371) متوقف می شد، می توانست به عنوان موفقترین طرح ملی قلمداد شده و به عنوان الگویی بی بدیل در جهان مطرح گردد. در این مجال، بخشی از عملکرد جمعیتی وزارت بهداشت در 25 سال گذشته را به صورت تیتروار از نظر می گذرانیم:
 
- پیگیری اتخاذ سیاست تحدید نسل، پیگیری تصویب قانون تنظیم خانواده در مجلس شورای اسلامی، جلب حمايت مقامات مختلف سياسي و مذهبي از استانداري ها، فرمانداري ها و شوراهاي اسلامي گرفته تا بسياري از روحانيون و ائمه جمعه و جماعات، به عرصه کشاندن عمده ی اقشار کارکنان وزارت بهداشت از جمله بهورزان، کارشناسان بهداشت خانواده، پزشکان، کارشناسان و کاردانان مامایی، دستیاران و متخصصان پزشکی اجتماعی و كارشناسان تنظيم خانواده، تربیت صدها پزشک برای عقیم سازی دائمی مردان، قرار دادن مشوق مالی برای عقیم شدن، تأمين و توزيع رایگان کلکسیون کاملی از انواع و اقسام وسايل ممانعت از بارداري (بیش از 13 روش)، شعارسازی برای تحدید نسل و درج شعارها بر روی محصول کارخانجات، سربرگ نامه های اداری، قبوض آب، برق و تلفن، و ...، همکاری با صدا و سیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، نيروي انتظامي، کميته امداد امام خمينی (ره)، حوزه هاي علميه، بسيج، شهرداري ها، بهزيستي، نهضت سواد آموزي، زندان ها، کارخانجات، جهاد کشاورزی و ...، تولید و توزیع گسترده ی محصولات متعدد رسانه ای در باب محاسن تحدید نسل از جمله پمفلت، جزوه آموزشي، مقاله، پوستر، پلاكارد، بنر، تراکت، کتاب، سی دی، فیلم، تیزر تبلیغاتی و ...، مصاحبه های متعدد مسئولان وزارت بهداشت با رسانه های مختلف پیرامون تنظیم خانواده، آموزش دانش آموزان در مقاطع دبستان، راهنمايي، ‌سوم دبيرستان و پيش دانشگاهي در ارتباط با ايدز و مفاهیم جمعيت و تنظيم خانواده، آموزش مربيان پرورشي، معلمان، كارشناسان تغذيه و بهداشت و مديران مدارس، آموزش سربازان در حین خدمت، آموزش طلاب و روحانيون، آموزش کارمندان دولت و کارکنان بخش خصوصی، همکاری با سازمان های مردم نهاد، همکاری گسترده با نهادهای متعدد بین المللی به منظور تحدید نسل از جمله صندوق جمعیت سازمان ملل، سازمان بهداشت جهانی، کمیساریای عالی پناهندگان و صندوق كودكان سازمان ملل (یونیسف)، تعیین هفته ای در سال با نام جمعیت و تنظیم خانواده، برگزاری مستمر مراسم روز جهاني جمعيت و ...
 
این طیف عظیم کارکردهای وزارت بهداشت در جهت تحدید نسل که نشان دهنده ی پتانسیل فوق العاده ی این دستگاه است، این سوال را در ذهن ایجاد می کند که، چرا وزارت بهداشت، اکنون که کشور با بحران جمعیت روبرو است، برای فایق آمدن بر آن، با تمام قوا ورود نمی کند؟ در حالی که عمده ی فعالیت هایی که در بالا شمرده شد، می تواند در راستای افزایش جمعیت نیز به کار گرفته شود، چرا وزیر محترم بهداشت مصاحبه می کند و می گوید: "در زمینه افزایش جمعیت، وزارت بهداشت کمترین نقش را دارد"؟ چرا آقای دکتر هاشمی که از معتقدین به سیاست افزایش رشد جمعیت است، افرادی را در مناصب مرتبط با بحث حیاتی جمعیت منصوب کرده است که از عاملان اجرای طرح تنظیم خانواده بوده اند و نه تنها اعتقادی به بحران جمعیت ندارند، بلکه معتقد به «عروسی جمعیتی» هستند؟ کوتاهی وزارت بهداشت در مقابله با بحران جمعیت، هرچند مختص دولت کنونی نیست، ولی مسئولین فعلی باید پاسخگو باشند که به وظیفه و رسالت خود در این زمینه عمل کرده اند یا خیر؟
 
در پایان، قسمت هایی از بیانات مقام معظم رهبری که می تواند در جهت تصحیح روند کنونی وزارت بهداشت، مفید باشد، را مرور می کنیم: "اگر مسائل کنترلی حذف شود و کار فرهنگی انجام گیرد مشکل حل خواهد شد" (27/04/91) "مسئله عقيم سازي و جلوگيري، بايد جدا جلويش گرفته شود. دستگاه‌هاي دولتي مطلقا به خود اجازه ندهند كه پول بيت‌المال صرف شود براي اينكه نسل متوقف شود" (19/09/92) "برای مسئله ی نسل که من رویش خیلی تکیه دارم، باز من همینجا به آقای وزیر محترم بهداشت عرض می کنم؛ گزارش هایی به من می رسد که مسئله ی جلوگیری از منع باروری درست انجام نمی گیرد؛ بعضی جاها همچنان در بر پاشنه ی قبل می گردد" (20/04/1394)  
 
به امید آن که مجموعه ی محترم وزارت بهداشت، هرچه زودتر متوجه مسئولیت تاریخ ساز خود در عرصه ی جمعیت شده و با تمام قوا، به میدان عمل به این رسالت بزرگ وارد شود.
منبع: خبرگزاری دانشجو
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار