یک بزرگمرد همدانی ابتدا راضی به مصاحبه نبود آخر معتقد است کار خیر باید فقط در محضر خداوند باشد، اما پس از خواهش و توضیح اینکه حرف‌های شما ممکن است باعث شود عده‌ای دیگر به کار خیر دعوت شوند، قبول کرد که چند کلامی صحبت کند.
کد خبر: ۸۷۳۸۰۵
تاریخ انتشار: ۲۱ تير ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۳ 11 July 2020
حسین صیفی‌کار، خیر ۶۸ ساله همدانی است که مازاد درآمدش از معدن سنگ را صرف امور نیازمندان می‌کند هیچگاه دست رد به سینه آن‌ها نمی‌زند، چون معتقد است ماموریتی از جانب خداوند دارد که باید انجام دهد.

خبرگزاری فارس همدان؛ زهره عباسی‌صالح ـ. دخترک دست در دست مادر از خیابانی رد می‌شوند، مرد خیره به دخترک به فکر فرومی‌رود، با خود می‌پرسد چرا فکش انحراف دارد؟ لابد شکسته یا مشکل مادرزادی است؟ تاب نمی‌آورد و صدایشان می‌کند، چون معتقد است نباید از کنار این صحنه بی‌تفاوت بگذرد. دنبالشان می‌رود و می‌گوید «خانم! ببخشید چند لحظه... می‌توانم بپرسم صورت دختر گلم چه شده؟» مادر اول تعجب می‌کند، اما با این حال جواب می‌دهد «شکستگی و انحراف» علت را می‌پرسد و ادامه می‌دهد «با برادرش بازی می‌کرد که تلویزیون روی صورتش افتاد و اینطور می‌شود» مرد می‌پرسد «دکتر رفته‌اید؟» که جواب می‌شنود «بله! اما خرج دارد، همسرم از عهده مخارجش برنمی‌آید میلیون‌ها تومان پول می‌خواهد» مرد در پاسخ می‌گوید «هزینه‌اش را به من بسپارید شما دنبال عملش باشید» تعجب زن چندبرابر می‌شود، مگر او کیست؟ اصلا چرا باید هزینه درمان دخترش را پرداخت کند؟ دودل می‌شود می‌ماند که چه جوابی بدهد؟ مرد که متوجه موضوع می‌شود به او اطمینان می‌دهد که پای حرفش هست و حتما این کار را انجام خواهد داد.

حالا هم صورت دخترک خوب شده و از این بابت بسیار خوشحال است، انگار تمام دنیا را به او داده باشند؛ در صحبت با ما با ذوق و شوق می‌گوید همیشه «عمو» صدایم می‌کند.

خانمی تماس می‌گیرد و پشت تلفن با بغض و گریه از ورشکستگی همسرش حرف می‌زد، اینکه چطور وامی را از بانک گرفته، اما نتوانسته اقساطش را بدهد و حکم جلبش آمده و باید به زندان برود، می‌گوید از طریق آشنایی متوجه شده او می‌تواند کاری انجام دهد، چون مشکل خیلی‌ها را حل کرده. مرد او را به آرامش دعوت می‌کند و می‌گوید «دخترم! آرام باش و بگو چه اتفاقی افتاده؟» همه ماجرا را با جزئیات تعریف می‌کند. مرد پیگیر مسئله می‌شود و سعی می‌کند بانک دیرکرد را از او نگیرد و ببخشد و بقیه بدهی را که بیش از ۱۲۰ میلیون تومان می‌شود خودش پرداخت کند تا این خانواده از هم نپاشد.

دختر جوانی یک دست ندارد، مشکلش مادرزادی است، مرد پیگیر می‌شود دستی مصنوعی برایش پیدا کند، باید دستی متناسب با دست دیگرش باشد، از طریق رایزنی با پزشکان همدان و اصفهان و حتی خارج از کشور بالاخره آنچه را که می‌خواهد پیدا می‌شود، مهم نیست چقدر هزینه‌بر باشد باید بهترینش را تهیه کند آخر هم به آن چه می‌خواهد دست می‌یابد، به تازگی هم شنیده دختر ازدواج کرده و کلی هم ذوق دارد که بالاخره مشکل او حل شده است.

صاحبخانه اثاثیه منزل خانواده‌ای را بیرون می‌ریزد باز هم یک تماس و مشکلی که رفع می‌شود، جوانی گرفتار اعتیاد می‌شود و در آستانه فرو رفتن در منجلاب، ناجی پیدا می‌شود و او را به زندگی برمی‌گرداند، نوعروسی جهیزیه ندارد و در عرض چند روز این مشکل هم حل می‌شود و باز هم پای این مرد در میان است.

آنچه خواندیم شرح حال روز‌های اندکی از قهرمان قصه ماست، حسین صیفی‌کار ۶۸ ساله، کسی که دست رد به سینه نیازمندان نمی‌زند، دختران و پسران سرزمینش را فرزندان خود می‌داند و معتقد است باید برایشان کاری انجام دهد، چون به قول خود ماموریتی از جانب خداوند دارد. تمام این خصوصیات را از پدر به ارث برده است و از همنشینی با پدر همسر بوده است.

این بزرگمرد همدانی ابتدا راضی به مصاحبه نبود آخر معتقد است کار خیر باید فقط در محضر خداوند باشد، اما پس از خواهش و توضیح اینکه حرف‌های شما ممکن است باعث شود عده‌ای دیگر به کار خیر دعوت شوند، قبول کرد که چند کلامی صحبت کند.

فارس: بفرمایید چطور شد که تصمیم گرفتید به دیگران کمک کنید؟

تقریبا ۳۰ سال است که این کار را انجام می‌دهم، کارمند کمیته امداد بودم و از این طریق درد و مشکلات مردم را از نزدیک حس می‌کردم و دوست داشتم در حد توان کمک کنم.

 وضعیت کاری‌ام که بهتر شد صندوق قرض‌الحسنه‌ای راه‌اندازی کردم که مردم بخواهند بدون پرداخت سودی در قبال وامی که دریافت می‌کنند، مشکلاتشان را حل کنند. به دوستان و آشنایان و کسانی که اطلاع می‌یافتند چنین صندوقی وجود دارد وام‌هایی می‌دادم.

فارس: این کمک‌ها از چه راهی تامین می‌شد؟

مازاد حقوقم و درآمدی که از معدن سنگ داشتم، هر ماه چیزی را از حقوقم برای ماه بعد نگه نمی‌دارم و به افراد کمک می‌کنم؛ سعی می‌کنم خواروبار، پوشاک و اقلام مورد نیاز را به دست نیازمندان برسانم.

فارس: کسانی که نیاز به کمک داشته‌اند چطور با شما ارتباط گرفته اند؟

از طریق افراد معرف؛ دوست و آشنا، مراکز خیریه آبشار عاطفه‌ها، ترنم محبت، کمیته امداد و بهزیستی و... اقلام تهیه شده بین نیازمندان توزیع می‌شد. تا به امروز آنچه در توانم بوده را بخشیده‌ام و خداوند را هم به خاطر این لطف شاکرم.

از طریق مسجد و حسینیه اگر اجاره منزل، پول آب و برق و گاز کسی عقب بیافتد اطلاع پیدا می‌کنم و سعی می‌کنم آن‌ها را هم پرداخت کنم.

صندوق قرض‌الحسنه‌ام مدتی سرپا بود و توانستم کمک‌های خوبی داشته باشم، اما متاسفانه بعد مجبور شدم آن را جمع کنم، چون شرایطی به وجود آمد که دیگر نتوانستم ادامه دهم دلیلش هم این بود که افرادی انتظاراتی داشتند و من هم توانم پایین آمده بود و نمی‌توانستم کاری کنم که مشکلات عده زیادی حل شود.

با انجمن زندان‌ها هم ارتباط دارم و از این طریق به کسانی که بیگناه در بند هستند کمک‌هایی می‌کنم، با کمیته امداد منطقه یک ارتباط دارم و از کسانی که هزینه تعمیر خانه، برق‌کشی و پول آب و برق و گاز را ندارند، حمایت می‌کنم.

از طریق ارتباطی که با موسسه خیریه آبشار عاطفه‌ها داشتم توانستم دو جهیزیه برای دو خانواده نیازمند تهیه کنم، خوشبختانه در جشن میلاد امام رضا (ع) هم مبلغ ناچیز به مددجویان این موسسه کمک کردم.

مددجویان موسسه خیریه «آبشار عاطفه‌ها» به ۵ یا ۱۰ میلیون تومان یا مبالغی که نیاز داشتند را به صورت ده ماهه وام می‌گرفتند و سودی هم نمی‌گرفتم تا مشکلاتشان حل شود.

فارس: این اقدامات تشکیلاتی انجام می‌شود؟

هیچ تشکیلاتی در کار نیست تا آنجایی که از دستم بر‌آید کار‌هایی انجام می‌دهم و خدا بخواهد تا زنده هستم این کار را ادامه خواهم داد.

فارس: افراد دیگر هم با شما در کار خیر سهیم هستند؟

 تنها دو نفر که ماهانه مبالغی را کمک می‌کنند، اما راستش مایل نیستم سمت خیرین بروم و از آن‌ها کمک جمع کنم، چون معتقدم آنچه متعلق به خودم هست را باید ببخشم؛ آنچه در توانم باشد دریغ نمی‌کنم و تنها خودم و خدای خودم در جریان هستیم.

سعی کرده‌ام بیشتر خودم کمک کنم، آن هم با حقوق مازادم و به کسی رو نیاندازم. مشکلات خرد را حل می‌کنم و از کسی مددی نمی‌گیرم.

فارس: چرا سعی نکردید خیرینی را هم جذب کنید و با هم کار انجام دهید؟

با شیوه فعلی مبلغی که می‌خواهم کمک کنم متعلق به خودم است، اما وقتی مال کسی داخل آن می‌آید مسوولیتش سنگین می‌شود اگر یک نفر که نیازمند نباشد و اشتباهی مبلغی را ببرد برایم مسوولیت شرعی دارد و گیر آن می‌افتم.

فارس: وضعیت مالی خیلی خوبی دارید که دست رد به سینه کسانی نمی‌زنید؟

خدا را شاکرم، اما به آن صورت خیر، کارمند حقوق بگیر کمیته امدادم و جانباز، بنیاد شهید هم مبلغی پرداخت می‌کند، جانباز ۲۵ درصدم در حالت اشتغال. کمک‌ها را خدا می‌رساند سهامدار معدن سنگ هستم که بعد‌ها به آن رسیدم، اکثر درآمدم از این راه صرف کار خیر شده است.

خرج خانه‌ام مشخص است و ریز ریالی دارد، خوشبختانه همسر قانعی دارم که همین موضوع باعث شده مازاد حقوقم را برای ماه بعد نگه ندارم و همه را به نیازمندان ببخشم.

این روز‌ها دغدغه‌ام حل مشکل خانواده‌ای است که در منطقه پایین شهر همدان زندگی می‌کنند، سه تا چهار نفر از اعضای این خانواده برای یک مبلغ ناچیز زندانی‌اند که با وکیلشان صحبت کرده‌ام تا از شاکی رضایت بگیریم. قبلا هم با پرداخت مبلغی از بدهی کسانی که بیگناه زندان رفته بودند، رضایت شاکی را گرفته بودم.

- با لبخند می‌گویدـ نمی‌دانم چرا وقتی با مردم صحبت می‌کنم مشکل کسی را حل کنیم، خوشبختانه دست رد به سینه‌ام نمی‌زنند و رضایت می‌دهند.

فارس: از خانواده خود برایمان بگویید آن‌ها هم کار‌های خیر انجام می‌دهند؟

 سال ۵۷ ازدواج کردم و دو فرزند دارم، یک دختر و یک پسر، پسرم دانشجوی دکتراست و مهندس برق و کارشناس توانیرو. دخترم ازدواج کرده و کنار ما در یک مجتمع زندگی می‌کند، خدا را شکر فرزندان صالحی دارم.

خبر دارم پسرم هم از طریق ارتباط با سازمان زندان‌ها به زندانیان جرائم غیرعمد و نیازمند کمک می‌کند، خوشحالم که او هم در این راه قرار گرفته است.

درسی که از پدرم گرفتم کافی بود مسیرم را در این راه پیدا کنم. او سال‌ها در منطقه باباطاهر قصابی داشت و ما هم همان منطقه زندگی می‌کردیم، دوست پدرم آقای رجبی که قنادی دارد از پدرم زیاد تعریف می‌کند. او می‌گفت: سرمای سخت یکی از سال‌ها دیدم پشت مغازه ما سگی با چند بچه گرسنه سروصدا می‌کنند، پدرم از مغازه‌اش گوشت و آبی برمی‌دارد و به طرفشان می‌رود، تا حدی به آن‌ها گوشت می‌دهد که سیر شوند و از خوردن دست بکشند، این اتفاق کافی بود بیاموزم چطور زندگی کنم.

پدرخانمم هم پسرعموی مادرم می‌شود، مرد بزرگی بود و در کار خیر دست داشت، معلم قرآن بود، کنار این انسان‌ها آموختم ببخشم و دل به دنیا نبندم.

این روز‌ها برادرم با کمک دوستانش مجموعه خیریه‌ای در حصار علی‌آباد دارند، آن‌ها گروهی و از طریق مسجد مهدیه کار می‌کنند، اما من خودم هستم و آنچه می‌بخشم هم اختیارش دست خودم است، چون معتقدم کمتر کسی باید متوجه کارهایم شود.

فارس: از خاطرات خود برای کمک به دیگران بگویید.

خاطره شیرینی که هیچگاه فراموش نمی‌کنم و در واقع جرقه‌ای در ذهنم شد که به دیگران کمک کنم این بود که روزی در اردوگاه فجر از طریق کمیته امداد خدمتگزار عده‌ای از مددجویان بودیم. از قزوین مهمان ما بودند و مسابقه‌ای برگزار شد که جایزه ما برای نفر اول دوچرخه بود، دو نفر در آن مسابقه رتبه نزدیک به هم آورند که وقتی جایزه را تحویل نفر اول دادیم از گرفتن آن امتناع می‌کرد و به دیگری داد که او هم رتبه آورده بود، آن دیگری هم جایزه را نمی‌پذیرفت و دوباره به اولی برمی‌گرداند و این وضعیت دقایقی ادامه داشت، خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم، با خودم گفتم آن‌ها که در زندگی چیزی ندارند چطور از سهم خود می‌گذرند؟ به فکرم افتاد از هزینه شخصی‌ام دوچرخه دیگری بخرم و به هر کدام جایزه‌ای تقدیم کنیم، با هماهنگی مسوولان اردوگاه این کار انجام شد و به خاطر این کار بسیار خوشحال شدم، تا اینکه این ایده رها نکردم و توانستم در حد توان کار‌هایی انجام دهم.

 خاطراتم از این گونه افراد زیاد است که اگر بخواهیم بنویسیم کتابی می‌شود، اما واقعیتش این است به فکر خودنمایی نیستم.

فارس: انگیزه شما از کار‌های خیر چیست و چه احساسی دارید؟

حتما هدفم انسان‌دوستی است و ایجاد آرامش برای خودم... همانطور که سعدی خوش‌سخن می‌گوید «بنی آدم اعضای یکدیگر که در آفرینش ز. یک گوهرند». وقتی کمک می‌کنم احساس راحتی دارم، کسی که مشکل جا و مکان و خورد و خوراک داشته باشد فکرم را آزار می‌دهد، پس سعی می‌کنم مشکلات آن‌ها را در حد توان حل کنم.

فارس: برای کمک به دیگران دغدغه این را دارید که هزینه را از کجا تأمین کنید؟

بله در مواقعی اتفاق افتاده. چند روز پیش خبردار شدم صاحب خانه وسایل مستاجری را بیرون ریخته، بسیار ناراحت شدم و سعی کردم مبلغ اجاره را هر طور هست جور کنم. از طریق یکی از بستگان آن خانواده ۱۵ میلیون تومان به این خانواده رساندم؛ شناختی هم در مورد آن‌ها ندارم.

رابط این خانواده چک یک ساله پیشم گرو گذاشته و گفته که تا پایان سال پرداخت می‌کنند، راستش چیزی که کمک می‌کنم را پیگیر نمی‌شوم برگردانند، اگر آورد که هیچ اگر نتوانست چکش را تحویل می‌دهم و مبلغی هم نمی‌گیرم.

این روز‌ها مستاجر‌ها با مشکلات زیادی مواجه‌اند، اگر وقت کردید یک روز بعد از ظهر سری به بازارروز منطقه ششصددستگاه بزنید و ببینید چه آدم‌های نیازمندی که از ضایعات که پاکبانان جمع می‌کنند، برای مصرف خود برمی‌دارند.

 متاسفانه این مسئله به مدیریت مسوولان کشور برمی‌گردد و باید مشکل را حل کنند.

مردم با سختی روزگار می‌گذرانند و متاسفانه کرونا هم مشکلات را دوچندان کرده است. ازدواج‌های ناموفق این روز‌ها باعث شده تعدادی از جوانان به زندان بروند، متاسفانه بلندپروازی‌ها از سوی برخی از جوانان مشکلاتی را ایجاد کرده. از طریق ارتباطی که با ستاد دیه استان دارم سعی کرده‌ام مشکلات جوانان را تا حد توان حل کنم.

فارس: گفتید برای نوعروسان نیازمند جهیزیه تهیه کرده‌اید از آن‌ها برایمان بگویید

سال گذشته موسسه خیریه «آبشار عاطفه‌ها» شرایط سخت دو خانواده را مطرح کرد که توانایی خرید جهیزیه را برای دخترشان ندارند، دست به کار شدم و آن‌ها را به فروشگاهی معرفی کردم که یکی نزدیک ۱۲ میلیون تومان و آن یکی نزدیک ۹ میلیون تومان جهیزیه به انتخاب خود برداشتند و هزینه را پرداخت کردم.

فارس: شما مشکل یک دخترخانم که دستش قطع بود را هم حل کردید، در این زمینه برایمان بیشتر بگویید.

دختر خانمی تقریبا ۲۵ سال، مادرزادی دست راست نداشت، بسیار تلاش کردم تا دست مصنوعی تهیه کنم. با آقای چمنی، متخصص پروتز بلوار خواجه رشید ارتباط گرفتم و چندین مرحله با اصفهان و حتی خارج از کشور صحبت کردیم تا دستی مطابق آن یکی دستش تهیه کنیم، خوشبختانه امسال هم ازدواج کرد و به خانه بخت رفت.

فارس: فرمودید پول آب، برق و گاز برخی از نیازمندان را هم پرداخت می‌کنید در این مورد هم توضیح می‌دهید؟

خانواده‌ای که پول آب، برق و گاز یا اجاره منزلش را نتواند بدهد از طریق تماسی که هیات امنای حسینیه‌ها و مساجد دارند و شرایط خانواده‌ها را شرح می‌دهند، این هزینه‌ها را پرداخت می‌کنم.

فارس: با شیوع کرونا و افزایش نیازمندی‌ها چه کمک‌هایی داشتید؟

در چند منطقه حاشیه شهر حواله‌هایی را بین مغازه‌ها توزیع کردم و گفتم خانواده‌هایی که نیازمند هرکدام به مبلغ ۱۵۰ هزار تومان خواروبار ببرند.

متاسفانه با وضعیت اقتصادی امروز شرایط همه ما تغییر کرده و ضعیف‌تر شده‌ایم تا بیشتر کمک کنیم. قبلا مرغ و برنج هم توزیع می‌کردم و الان کمی وضعیت فرق کرده که البته معتقدم خدا روز‌ی‌رسان است و برکت‌رسان به رزق‌مان.

فارس: از فعالیت‌هایی که با کمک امور زندان‌ها داشتید هم برایمان می‌گویید؟

بله... سال گذشته جوانی ۳۰ میلیون بدهی داشت، از خانواده‌ای متعهد و آبرومند بود، توانستم ۱۰ میلیون کمک کنم تا بدهی‌اش را بدهد و از زندان آزاد شود.

کسانی که با کمک من آزاد می‌شوند و یا خانه رهن می‌کنند یا از بیمارستان مرخص می‌شوند را رها نمی‌کنم و پیگیرم که زندگی‌شان را پیش ببرند و موفق باشند. سعی می‌کنم بدانم آیا مشغول کارند؟ مشکل دیگری دارند یا نه؟

 برای چندین خانواده از طریق وام در منطقه امیداکباتان یا باباطاهر خانه گرفته‌ام تا خانه‌دار شوند چیزی که جوانان ما امروز در این حوزه با مشکل بزرگی مواجه هستند.

فارس: دلیل اینکه پیگیر کار برخی خانواده‌ها هستید، چیست؟

دلم می‌خواهد وقتی به کسی کمک می‌کنم بتوانند زندگی سالمی داشته باشند، اگر مشکلی باشد و توانم یاری دهد طور دیگری برایش حل کنم.

مهریه خانمی ۱۴ سکه بود و می‌خواست از همسرش طلاق بگیرد و مهریه‌اش را هم می‌خواست، با او خیلی صحبت کردم سر زندگی‌اش برگردد، اما متاسفانه قبول نکرد، بار دیگر صحبت کردم که پنج سکه از مهریه‌اش را قبول کند و بقیه را ببخشد تا من آن را پرداخت کنم، چون همسرش توانایی پرداخت نداشت، قبول کرد و طلاق گرفت. آن پسر را حمایت کردم که سر کارش باشد و خود را نبازد که خوشبختانه دوباره ازدواج کرد و زندگی موفقی هم دارد.

یک نفر با ۴۰ میلیون بدهی باید روانه زندان می‌شد، ۱۵ میلیون کمک کردم تا وام بگیرد و لحظه آخر زندان نرفت، کار کرد و قسطش را داد، الان هم که پیگیر کارش هستم خوشبختانه یک یا دو قسط بیشتر نمانده که بدهی‌اش به بانک را تسویه کند. کارش در تهران گرفته و خدا را شکر زندگی‌اش می‌چرخد.

افراد معتاد بودند که به معنای واقعی زندگی‌شان نابود شده بود، آن‌ها به جایی رسیده بودند که داشتند در منجلاب گیر می‌کردند که به لطف خدا توانستم دستشان را بگیرم و نجاتشان دهم، نزد مادر و همسر این افراد جایی فراهم کردم که سرگرم زندگی شوند و دنبال اعتیاد نروند، خوشبختانه یکی از آن‌ها در حال حاضر کنار کارش، لیسانسش را هم گرفته، امیدوارم این کار‌ها ذخیره‌ای برای آخرتم و خانواده‌ام باشد.

فارس: تا حالا به این فکر نیفتاده‌اید که باید برای فرزندانتان پس‌اندازی نگه دارید؟

آینده فرزندانم را تامین کرده‌ام، آن‌ها هم باید خودشان همت کنند و دنبال کار بروند؛ خوشحالم که پسرم هم کم و بیش در مسیر کمک به نیازمندان قرار دارد، از دور نظاره‌گر کارهایش هستم که چطور از طریق امور زندان دست دیگران را می‌گیرد.

فارس: چطور شد که به جبهه رفتید و جانباز شدید؟

کارمند کمیته امداد بودم، راهی جبهه شدم، به خاطر اصابت خمپاره از ناحیه سر آسیب دیدم بنابراین مدت‌ها مشکل اعصاب و روان داشتم. تا چند سال پیش هم هر ماه یک بار حالم خیلی بد می‌شد، الان هم در طول سال تقریبا دو بار بیمارستان می‌روم و ۲۰، ۱۵ یا ۵ روز بستری می‌شوم، خدا را شکر حالم بهتر می‌شود و به خانه برمی‌گردم.

فارس: چطور با موسسه آبشار عاطفه‌ها آشنا شدید؟

چند سالی است با این موسسه ارتباط دارم، مدتی سهمیه گوشت، روغن و برنج داشتم که بین مددجویان این موسسه و «ترنم محبت» توزیع می‌کردم.

روزگاری درآمد خوبی در معدن سنگ داشت، هرچه به دست می‌آوردم نگه نمی‌داشتم و به نیازمندان می‌دادم. اعتقاد داشتم معدن را خدا داده و باید برای رضای خدا خرج کنم، بیشتر کمک‌هایم هم از این راه بود، اما کم کم درآمدم از آنجا کم و کمک‌هایم هم کمرنگ شد.

فارس: چطور شد که صاحب معدن سنگ شدید؟

 به صورت شراکتی سهامی گرفتم، درصدی از سهام را داشتم و، چون سنگ برش می‌خورد و به دست سنگ‌فروشم که آشنا بود می‌رسید، درآمدمان خوب بود.

خدا چیزی داده بود که بخواهم خرج نیازمندان کنم، الان هم از معدن قطره قطره درآمدی می‌آید و می‌توانم کمک کنم، اما مثل سابق نیست، اگر خدا بخواهد و ادامه داشته باشد این کمک‌ها را قطع نخواهم کرد.

فارس: با این صحبت‌هایی که داشتیم گویا چندصد میلیون تومانی به نیازمندان کمک کرده‌اید؟

حساب نکرده‌ام و نمی‌دانم. خیر... آن قدری هم نمی‌شود، گاهی با کمک خبرنگاران کمک‌هایی به مناطق محروم داشته‌ام، گاهی هم از معلولین در خرید ویلچر و تهیه دیگر مایحتاج حمایت کرده‌ام.

مدت زیادی بود با نابینایان زیر نظر بهزیستی ارتباط داشتم و حمایت‌هایی می‌کردم، الان هم ارتباطم قوی است و هرازچندگاهی با آن‌ها تماس می‌گیرم و نزدشان می‌روم و ساعت‌ها کنار هم می‌نشینیم و تعریف می‌کنیم.

فارس: با جوانان هم ارتباط دارید؟

بله... مدتی بود که فوتبال و والیبال بازی می‌کردم، با ۲۰۰ نفر از جوانان ارتباط داشتم و روی رفتار و اخلاق آن‌ها کار می‌کردم که خوشبختانه جوانان خوبی هم هستند.

از بین آن‌ها کسانی بودند که نیاز به حمایت داشتند و آن را دریغ نکردم و در حال حاضر هم از افرادی حمایت می‌کنم. چند نفر از آن‌ها گرفتار بیماری و کار‌های منفی روزگار شده بودند که دستشان را گرفتم تا زندگی تشکیل دهند و راه درست را در پیش گیرند.

فارس: از کمکی که به دختربچه هشت ساله داشتید تا فکش را عمل کند، بگویید

روزی از خیابان رد می‌شدم که دیدم دختری فکش کاملا به سمت چپ آمده، از مادرش معذرت‌خواهی کردم و پرسیدم چرا فک فرزندت این مشکل را پیدا کرده که گفت: «با برادرش بازی می‌کرد که تلویزیون روی صورتش افتاد و فکش اینطور شد، ما هم وضع مالی خوب نداریم که عملش کنیم» با دکتر گوشه در تهران تماس گرفتم و کار‌های هماهنگی را انجام دادم تا عمل شود. آن موقع آن دختر هشت سالش بود و الان ۱۳ یا ۱۴ سال، به تازگی برایم عکسش را فرستادند و دیدم خوشبختانه فکش خوب شده است.

تقریبا هرسال سه نوبت ویزیت داشت که هر نوبت چند میلیون تومان خرجش بود، دلم طاقت نمی‌آورد که او را آن طور ببینم خصوصا اینکه دختربچه بود و مظلوم برایش تقریبا ۲۵ میلیون تومان خرج کردم تا خوب شود.

خانواده‌اش هم تاحدودی هزینه‌های درمان را تامین می‌کردند و خلاصه با هزینه زیاد خوب شد و چندین بار هم موسسه خیریه آبشار عاطفه‌ها به این خانواده کمک کرد.

دلم برای دختر خیلی می‌سوخت، دوست داشتم برایش کاری کنم حتی الان هم مرا «عمو» صدا می‌کند و به تازگی هم برایش گوشی خریدم و فرستادم.

فارس: بیشترین کمک شما به چه کسی بوده و چقدر هزینه کرده‌اید؟

مردی بیش از ۱۲۰ میلیون تومان بدهی بانکی داشت، با توجه به اینکه با مسوولان آن‌ها ارتباط داشتم صحبت کردم تا سود بانکی را ببخشند و اینطور هم شد، اما مبلغی که گرفته بود را باید پس می‌داد که به صورت قسط‌بندی شده خودم پرداخت کردم.

ماهی یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان یا بیشتر به حساب بانک‌ها واریز می‌کردم و هنوز پولم را از آن خانواده نگرفته‌ام. می‌گفتند با پولی که از بانک گرفته پدر خانمش در پردیس خانه خریده و او هم نتوانسته قسطش را بدهد من هم پیگیر نشدم چطور بوده و چه شده، چون قصدم کمک بود تا خانواده‌ای متلاشی نشود.

بدهی او به سه سال پیش برمی‌گشت و روزی خانمش تماس گرفت و گفت که همسرش ورشکست شده و زندانی خواهد شد که ما هم سعی کردیم کمک کنیم تا این اتفاق نیافتد.

تا امروز هم اصلا فشار نیاورم که پولی را که داده‌ام برگردانند، چون بیشتر هدفم حفظ آن خانواده بود و همین هم شد که از جیب خودم اقساطش را بدهم و ضامن ضامن‌ها بشوم تا مشکلی پیش نیاید، تمام مستند‌ها هم موجود است.

قبلا چندین قبر در باغ بهشت همدان می‌خریدم و به نیازمندانی هدیه می‌کردم، نامه‌ای می‌دادم که خداوند رحمتشان کند هیات امنای آرامستان کار‌ها را ردیف می‌کردند، اما وقتی اداره اوقاف آنجا را دستش گرفت و دولتی شد، دیگر از این کار دست کشیدم. در سال می‌شد که ۱۰ تا ۱۵ قبر می‌خریدم و هدیه می‌کردم، آن زمان ارزان بود و مثل امروز گران نبود.

فارس: این طور که از کمک‌هایتان گفتید به نظر می‌آید هیچ گاه در زندگی مشکلی نداشتید و همیشه بی‌دغدغه زندگی کرده‌اید.

مگر می‌شود مشکل نداشت، اوایل زندگی با کمبود‌هایی مواجه بودم، اینطور نبود که از ابتدا همه چیز داشته باشم. مستاجر بودم، بعد‌ها خانه‌ای خریدم البته پولم کم بود، صاحب خانه‌ام مبلغی را قرض داد تا خانه کلنگی و قدیمی که مد نظرم بود را بخرم و بعد قرضش را برگردانم. اگر امروز در این وضعیت هستم به برکت بخشش‌هایی بوده که داشتم.

هرکسی می‌تواند باید کمک کند ولو ناچیز باشد، از همسایگان خود شروع کنیم، اگر مشکلی دارند به دادشان برسیم، چرا شعر «بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز. یک گوهرند» سرلوحه خارجی‌ها باشد و بالای کتیبه‌های خود بزنند، اما ما به آن توجه نکنیم؟

فارس: ضمن تشکر از این گفت‌وگوی دلنشین، اگر صحبتی با مردم دارید، بگویید

حرفم این است اگر کسی توانایی مالی دارد و نیازمندان را نبیند و نبخشد حتما پشیمان خواهد شد. روزی همه ما از دنیا خواهیم رفت و چه بهتر که توشه‌ای برای آخرت داشته باشیم.

امیدواریم روزی ایران گلستان شود و مردم نیازمند کمک‌های ما نباشند چراکه ما نیز به نیابت از آن روز انقلاب کرده‌ایم.
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار