جایت حسابی خالی بود، همه جمع بودن، همه دوستان و آشنایانی که سالیان سال رفیق گرمابه و گلستانشان بودی امروز به بهانه گرامیداشت تو گرد هم آمده بودن...
جمعشان حسابی جمع بود. "علیرضا قزوه"، "سعید بیابانکی"، "محمد بهشتی" و خیلیهای دیگر. جمعشان اما این وسط یک چیز بزرگ کم داشت، چیزی شبیه تو...
راستی خسته نشدی، هشت سال سکوت کافی نیست. باور کن دلمان تنگ شده برای "ملکوت تکلمت" و این ماندنت در ملکوت سکوت بدجور آزارمان میدهد...
مراسمی که برایت گرفته بودند را خودت باید بودی و میدیدی. کلی آدم از همه جای ایران فقط به خاطر تو و تمام زحماتی که برای ایجاد سبک شعری در ادبیات فارسی و سرودن آن همه غزلهای زیبا کشیده بودی و برای تقدیر و تجلیل از این همه زحمت، به
تالار انتظار کرمانشاه آمده بودند.
مراسم خوبی شده بود. اول از همه مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استانمان روی سن رفت و گفت که از دوسال پیش پیگیر بودند که این کنگره را برایت برگزار کنند و میگفت که خیلی از شاعران و پژوهشگران ادبی کشور استقبال کردند و 120 مقاله در مورد تو و آثاری که نوشتهای برای کنگره فرستادهاند.
ابراهیم رحیمی زنگنه تو را مبتکر نوعی صور خیال اقتباس شده از بیدل دهلوی و سایر شاعران سبک هندی با درون مایهای از سبک شعری مولانا میدانست.
رحیمی زنگنه این را هم گفت که تو از شاعران جریان ساز انقلاب بودی و کلی شعر برای انقلاب گفتی.
راستی کلیپی از شعرخوانی هایت برای رهبر را پخش کردند و چقدر دلتنگمان کردند برای شنیدن دوباره صدایت و برای خواندن دوباره همه آن غزلهای زیبا از زبان خودت...
رهبر هم که حسابی از آن همه ذوق و قریحه که تو در سرودن غزلها و رباعیاتت داری به وجد آمده بود.
نمی دانم یادت میآید یا نه! رهبر چهار سال پیش به ملاقاتت آمده بود و کلیپ این ملاقات را که پخش کردند همه خاطرات آن روزها برایمان زنده شد.
رهبر راست میگفت، خوب وقتی پیدا کردی برای خلوت با خدا، اما فکر دلتنگی ما نه، کمی فکر دلتنگی خواهرهایت هم باش...
در مراسمی که برایت گرفته بودند امام جمعه استان هم میگفت که تو و همه شعرا حق بزرگی به گردنمان دارید.
میگفت این شما هستید که با شعرتان روی اخلاق، برهان، عرفان و حتی سبک زندگی آدمها تاثیر میگذارید و اینکه شما هستید که با قلمها و غزلهاتان جامعه را زنده نگه داشتهاید.
سعید بیابانکی هم که روی سن رفت از خاطره اولین دیدار تو در افطاری ماه رمضان میگفت. از اینکه تو با چه ذوق و قریحهای با سرودن شعری به نام همه میهمانان با همه آنها سلام و احوالپرسی میکردی...
اسدالله رازانی هم که به تازگی استاندارمان شده در مراسمت آمده بود و میگفت که تمام آسیبهای ما و جامعهمان از ناآشنایی با ریشههای تاریخی و فرهنگیمان است و میگفت که همین مراسمی که برای تو گرفتهاند باب آشنایی با همین ریشههای تاریخی و فرهنگی است.
قسمت جذاب این مراسم اما رونمایی از تندیسی بود که "ناصر خاورزاده" هنرمند شهرمان برایت ساخته بود. تا حدی زیادی شبیه خودت شده بود و کاش خودت بودی و این رونمایی را انجام میدادی...
از کتاب های جدیدت هم رونمایی کردند. کتابهای "شطح عزیز" و "قاف غزل و قوس غزل" که با گردآوری دست نوشتهها و رباعیات و مقالاتت در روزنامه جمهوری اسلامی در سالهایی 1359 و 1360 تالیف شده بودند.
راستی از "زینب" خواهرت و تمام خانوادهات و تمام پزشکانی که در این هشت سال مثل پروانه دورت گشتند و از تو پرستاری کردند هم در این مراسم تجلیل شد.
...خاطره اشکهایت از زبان "محمد بهشتی" رئیس پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی شنیدنی بود. روزی که با چشمهای گریان به دفترش رفتی و گله کردی که هنوز کتابت چاپ نشده با شعرخوانی در مجلسی سبک شعریت را چند نفری در همان مجلس برای سرودن اشعارشان استفاده کردهاند و به نام خودشان در مجلهای چاپ کردهاند.
محمد بهشتی اما خوب فهمیده بود که این علاقه شاعران به تقلید از سبک تو یعنی اینکه در همان اول راه کلی مرید و طرفدار پیدا کردهای.
او که سخن گفتن از تو برایش سخت بود میگفت که تو حادثه بزرگی در ادبیات فارسی و شعر امروز کشور هستی و از دلتنگی برای حضورت در این مراسم میگفت و از اینکه وقتی اسم "یاس" میآید یاد تو و شعرهای تو میافتد که "...یاس را آیینهها رو کرده اند، یاس را پیغمبران بو کردهاند... حضرت زهرا دلش از یاس بود، دانههای اشکش از الماس بود..."
عبدالرضا مصری نماینده شهرمان هم میگفت که بدترین نوع مراسم تجلیل، تجلیل بعد از فوت است واز این خوشحال بود که زمانی برای تو مراسم تجلیل گرفتهاند که تو در میان ما هستی و نفس میکشی...
و اما من میگویم برگزاری مراسم تجلیل حالا که تو در بستر بیماری هستی و حتی توان حضور در این مراسم را نداری یعنی اینکه دیر شده برای تقدیر از تو و سالها زحمتی که برای شعر فارسی کشیدهای...
عباس صالحی معاون وزیر ارشاد هم در مراسم تجلیل تو آمده بود و تو را شاعری با ترکیب کمیابی میدانست که هم عرفان و دغدغههای فلسفی و هم طبیعت و آسیبهای اجتماعی و هم انقلاب و جنگ و تشیع را، همه را میتوان لابلای اشعارت پیدا کرد.
در ادامه این مراسم هم نشست تخصصی گذاشتند و اشعارت را بررسی کردند و در انتهای مراسم هم محسن مومنی شریف رییس حوزه هنری از تاثیر تو و اشعارت بر روی زبان و ادبیات فارسی کشور میگفت و بعد از اتمام مراسم هم تو بودی و دوستانی که برای ملاقاتت به بیمارستان آمده بودند...
همه چیز مراسم خوب بود اما این جای خالی بزرگ تو در مراسم، شیرینی کنگره تجلیل را به کاممان تلخ میکرد و همه قبل و بعد صحبتهاشان درباره تو، آرزوی شفاعتت را میکردند.
خیلی دوست داشتم لابلای این گزارش و در کنار اسم همه آدمهایی که در کنگره تجلیل از تو حرف زندند، مینوشتم "احمد عزیزی" در این مراسم که برای تجلیل از او برگزار شده بود هم روی سن رفت و...
باور کن این کنگره تو را عجیب کم داشت... و من از همان "یاس کبود" معروف شعرهایت میخواهم که تو را هر چه زودتر شفا هد تا این بار بتوانیم با حضور خودت مراسم تجلیل از تو را برگزار کنیم...
گزارش از: محبوبه علی آقایی، خبرنگار ایسنا منطقه کرمانشاه