شعرخوانی مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان البرز در یک جلسه فرهنگی و هنری با استقبال حاضران روبه‌رو شد.
به گزارش تابناک – البرز: سی و چهارمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر بخش استانی در البرز با حضور مسئولان و هنرمندان، شامگاه گذشته به پایان رسید.
در این جلسه سیدموسی حسینی کاشانی مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی که از جمله شاعران جوان کشورمان به شمار می‌آید، از فرصت برگزاری یک مراسم فرهنگی و هنری برای قرائت قطعه شعری که از سروده‌های خود او است، استفاده کرد.
متن شعری که توسط این مسئول در مراسم اختتامیه سی و چهارمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر بخش استانی قرائت شد، به این شرح است:
با حرف‌های پوچ و گاهی من در آوردی
دیدی دوباره اشک‌هایم را در آوردی
حالم به هم می‌ریزد از بس با نگاهی سرد
تیری به قلبم می‌زنی در عین خونسردی
با من قراری داشتی در یک شبی تاریک
تنها چرا در کوچه‌های شهر می‌گردی
چیزی شبیه واژه‌های شعر تب کرده
ای کاش معنا می‌شدی وقتی پر از دردی
بر عکس آن ساعات اول در طلوع عشق
چی شد میان عاشقی، کم کم، کم‌آوردی
چیزی نمانده در بساطم غیر از این اشکم
از بس که دنیایت شده دنیای نامردی
داری تناقض‌های تکراری به رفتارت
داغی ولی با چشمهایت پیش من سردی
وقتی که رفتی قول دادی دفعه بعدی
با شور و حال روز اول باز برگردی
بد قولیت را دیده ام با آه می‌گویم
دیدی دوباره اشک‌هایم را در آوردی
در این جلسه سیدموسی حسینی کاشانی مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی که از جمله شاعران جوان کشورمان به شمار می‌آید، از فرصت برگزاری یک مراسم فرهنگی و هنری برای قرائت قطعه شعری که از سروده‌های خود او است، استفاده کرد.
متن شعری که توسط این مسئول در مراسم اختتامیه سی و چهارمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر بخش استانی قرائت شد، به این شرح است:
با حرف‌های پوچ و گاهی من در آوردی
دیدی دوباره اشک‌هایم را در آوردی
حالم به هم می‌ریزد از بس با نگاهی سرد
تیری به قلبم می‌زنی در عین خونسردی
با من قراری داشتی در یک شبی تاریک
تنها چرا در کوچه‌های شهر می‌گردی
چیزی شبیه واژه‌های شعر تب کرده
ای کاش معنا می‌شدی وقتی پر از دردی
بر عکس آن ساعات اول در طلوع عشق
چی شد میان عاشقی، کم کم، کم‌آوردی
چیزی نمانده در بساطم غیر از این اشکم
از بس که دنیایت شده دنیای نامردی
داری تناقض‌های تکراری به رفتارت
داغی ولی با چشمهایت پیش من سردی
وقتی که رفتی قول دادی دفعه بعدی
با شور و حال روز اول باز برگردی
بد قولیت را دیده ام با آه می‌گویم
دیدی دوباره اشک‌هایم را در آوردی
