روزنامه وقایع اتفاقیه در گزارشی با تیتر «فرار رو به جلوی احمدینژاد» نوشت: «احمدینژادیها از انکار اولیه «نهی» حالا به روایت تازهای رسیدهاند تا از بازی دو سر باخت انتخابات 96، امید 1400 را برای خود زنده کنند و همچنان بتوانند در عرصه سیاست کشور حضور داشته باشند اما این تلاش بیش از آنکه اهداف انتخاباتی داشته باشد، معطوف به بهرهبرداریهای دیگری است که احمدینژادیها آن را دنبال میکنند. احمدینژاد و یارانش که پیش از این هم حضورشان در سیاست کشور ریشه در بدنه اجتماعی منسجم و سازمانیافتهای نداشت، قوام خود را بر موج تحریکات تودهای و بزنگاههای سیاسی برآمده از شعارهای عوامپسندانه بسته بودند. از این رو، زمانی که تلاشهای انتخاباتی محمود احمدینژاد از ابتدای امسال با 12 سخنرانی در تهران و دیگر استانها نتوانست راه به جایی ببرد، بازی را بر مدار دیگری آغاز کردند. ملاقات یک ماه قبل رئیس دولت سابق با رهبر انقلاب اگرچه با تأخیر رسانهای شد اما در نهایت بازتاب آن، بهرهبرداریهای احمدینژاد و یارانش را به همراه داشت. هرچند منع صریح وی از حضور در انتخابات، بیش از هر کسی اصولگرایان را خرسند کرد زیرا فارغ از هزینههای سوءمدیریت او بر بدنه کشور، خسارتهای برجای مانده از هشت سال دولت نهم و دهم و حجم اختلاسها و تخلفات گسترده مالی و اقتصادی، هزینه دوچندانی را بر پیکر اردوگاه اصولگرایی وارد کرد؛ دلیل آن هم بر همگان مبرهن بود: اصولگرایان در دو انتخابات ریاستجمهوری نهم - و بیش از آن- انتخابات دهم، تمامقد از او دفاع کرده بودند و حالا هزینههای برجامانده از آن سالها به پای اصولگرایان هم نوشته شده است. نتایج به دستآمده در انتخابات 24 خرداد 92 و هفتم اسفند 94 هم، چنین وضعیتی را تأیید میکرد و نشان داد که مردم دیگر با طناب اصولگرایی در هیچ انتخاباتی وارد نمیشوند. این مسئله در شهرهای بزرگ بیشتر نمود پیدا کرد بهطوریکه در شهر تهران هیچیک از 30 نامزد اصولگرایی نتوانست کرسی سبز بهارستان را در اسفند 94 بهدستآورد. بااینحال، اصولگرایان این روزها از معرفی چهرهای که اجماع روی او بوده و از بدنه اجتماعی و سبد رأی قابلملاحظهای برخوردار باشد، ناتوان هستند».