نیکسون کناره گیری کرد و رئیس جمهور جدید به قدرت رسید اما وودوارد و برنستین همچنان در همان روزنامه واشنگتن پست مشغول تنظیم گزارشات دیگری بودند. آنها در آن زمان ثابت کردند که چرا رسانه ها را رکن چهارم دموکراسی می نامند. آنها دست به افشای فسادی زدند که قدرتمندترین رئیس جمهور دنیا را مجبور به کناره گیری از قدرت کرد.
تیتر شهر نوشت: اما آنچه جالب بود این است که این دو سالهای سال به همان رسالت خود ادامه دادند و برای مستحکم شدن پایه های دموکراسی کوشیدند. آنها از رئیس جمهور بعدی و یا جمهوری خواهان برای به قدرت رساندنشان و زمین زدن دموکرات ها سهم خواهی نکردند چرا که وظیفه خود را تحقق دموکراسی می دانستند و برایشان دموکرات و جمهوری خواه تفاوتی نداشت.
آنها هرکجا که فسادی رخ می داد آن را برملا می ساختند و این یعنی رسانه رسالت خود را تمام و کمال انجام دهد.
اما بعد از گذشت 42 سال، هزاران کیلومتر دورتر از واشنگتن، یک پایگاه خبری در آستانه انتخابات شوراها و ریاست جمهوری در تهران، دست به افشاگری علیه یکی از کاندیداهای بالقوه ریاست جمهوری زد.
این پایگاه اسنادی را با عنوان املاک نجومی منتشر کرد که به سرعت در شبکه های اجتماعی و سایر رسانه ها پخش شد.
مطابق این اسناد تعدادی از اعضای شورای شهر تهران و کارمندان شهرداری املاکی را خارج از ضوابط با تخفیفات بسیار از شهرداری تهران گرفته اند. موضوعی که بعدتر توسط دستگاه قضا بررسی شد و مشخص گردید که ماجرا حداقل در مورد اعضای شورای شهر، واقعیت نداشته است.
به هر صورت خبرنگار به علت شکایت برخی افراد به زندان افتاد و بعد از چند ماه با قرار وثیقه آزاد شد. او ابتدا این حرکت را در راستای تحقق رسالت خبرنگاری و نظارت رکن چهارم دموکراسی بر مسئولین عنوان کرد اما بعد ها ماجرا به کلی تغییر کرد.
همان زمان رسانه های مختلف به دفاع از یاشار سلطانی به عنوان یک خبرنگار وظیفه شناس پرداختند و بسیاری از شخصیت ها در مورد آزادی او و ادامه رسالت خبرنگاری سخن گفتند اما درست زمانی که او از زندان آزاد شد، پشت پرده ماجرا آشکار گردید.
اندکی بعد او با حضور در فرمانداری تهران در انتخابات پنجمین دوره شورای شهر و روستا نامنویسی کرد و حالا صحبت از قرار گرفتن نامش در لیست اصلاح طلبان به میان آمده است.
درست برخلاف آنچه در 42 سال پیش در واشنگتن رخ داد، یاشار سلطانی از مخالفان شهردار تهران طلب سهم و قدرت کرد. او حالا مدعی یکی از همان صندلی هایی شده که روزگاری برای پاک بودن افرادی که روی آن صندلی های سبز تکیه می دادند، قلم می زد.
رسانه رکن چهارم دموکراسی محسوب می شود اما امروز تبدیل به ابزاری برای رسیدن به قدرت شده است. کاری که وودوارد و برنستین هرگز نکردند و حال بعد از 70 و خورده ای سال زندگی، هنوز هم با عنوان روزنامه نگار شناخته می شوند نه عنوان روزنامه نگار سابق و سیاستمدار فعلی.
در این ارتباط اما محمدمهدی فرقانی استاد روزنامه نگاری و از روزنامه نگاران قدیمی گفت: علیالاصول حضور روزنامهنگاران به دلیل آشنایی با افکار عمومی، سطوح و لایههای مختلف اجتماعی و نیز داشتن تجربه برخورد، تماس روزمره و رودررو با واقعیتهای اجتماعی میتواند در شورای شهر کمک زیادی به درک ملموستر و بهتر واقعیتهای اجتماعی، مسائل، نارساییها و مشکلات کند. از این نظر حضور روزنامهنگاران در شورای شهر میتواند نقش مثبتی ایفا کند و طبیعتاً از بسیاری اقشار دیگر که در گذشته کاندیدا شدهاند یا میشوند، میتوانند واقعبینانهتر، ملموستر و درعینحال به اتکای مسئولیت روزنامهنگاری خود دلسوزانهتر با مسائل شهری برخورد و آنها را پیگیری کنند و درنهایت به حلوفصل این مسائل کمک کنند که این یک وجه ماجرا است.
فرقانی ادامه میدهد: وجه دوم ماجرا این است که آیا ما خود را روزنامهنگار میدانیم یا روزنامهنگاری را بهمثابه ابزار مورد استفاده قرار میدهیم؟ اگرچه میتوان گفت شوراها قدرت برخاسته از متن جامعه هستند و خیلی قدرت نشأتگرفته از رأس هرم نیستند ولی به هر حال بخشی از نهادسازیهایی هستند که در هر جامعه مدرنی در حال اتفاق افتادن است. اگر خود را روزنامهنگار میدانیم پس مشارکت در ساخت قدرت با ذات روزنامهنگاری مغایر است، چراکه روزنامهنگار قاعدتاً باید بیرون از ساخت قدرت بر عملکرد قدرت (سرمایه،سیاسی) نظارت داشته باشد و بتواند آن را بیطرفانه نقد کند. به همین دلیل خیلی از کسانی که سنگ روزنامهنگاری حرفهای را به سینه میزنند، معتقد هستند مشارکت روزنامهنگار در ساخت قدرت میتواند آن را از مسئولیت اجتماعی که روزنامهنگاری متوجه آن میکند، دور کند و بیطرفی و استقلال آن را تضعیف کند. در این صورت دیگر روزنامهنگار به عنوان جزئی از ساخت قدرت نمیتواند مدعی استقلال، بیطرفی، عینیگرایی، نظارت بر قدرت و نقد آن باشد.
منتقدان ثبتنام رسانهایها در شورای شهر معتقدند اگر فردی به اعتبار کار رسانهای خود شناخته شده است، نباید این شهرت را برای دستیابی به هدف سیاسی استفاده کند. رئیس دانشکده علوم ارتباطات اگرچه معتقد است بین این کار رسانهای و فعالیت سیاسی باید تفاوت وجود داشته باشد، میگوید: به هر حال این مسئله کم و بیش در بسیاری از کشورهای جهان هم وجود دارد و به چشم میخورد. چراکه به قول «ون دایک» روزنامهنگاران دسترسی به گفتمان دارند و این ابزار قدرت روزنامهنگار است. دسترسی به گفتمان یعنی داشتن قلم، تریبون و رسانهای که میتواند گفتمانهای مختلف را بازتولید و تکثیر کند که این فینفسه تولید اقتدار میکند. بنابراین همیشه این وضعیت وجود داشته که عدهای از طریق روزنامهنگاری به شهرت رسیدهاند و بعد از شهرتشان برای پرش به مشاغل دیگر استفاده کردهاند.
روزنامهنگار حرفهای باید روزنامهنگار بماند
فرقانی ادامه میدهد: من شخصاً معتقد هستم یک روزنامهنگار حرفهای مادامالعمر باید روزنامهنگار بماند و از شغل روزنامهنگاری خود برای پرش به سکوهای دیگر استفاده نکند. اما در عمل ما کم و بیش در بسیاری از کشورهای جهان هم شاهد این مسئله هستیم و در تاریخ ایران هم این امر مسبوق به سابقه است.