اختلافاتی که بین پدر و مادر بروز میکند به ویژه اگر همراه با تحقیر و توهین و تخریب شان و شخصیت دو طرف همراه باشد به احساس عدم امنیت و حس نفرت فرزندان از والدین ختم می گردد.
اغلب ناهنجاریها و معضلات و انحرافات زشت اجتماعی ریشه در خشم و نفرت از والدین دارد.
کسانی که در محیط های سرشار از یاس و ناامیدی و پوچی زندگی می کنند، یک روز بهخاطر عملی مجازات شوند و روزی دیگر بهخاطر همان عمل تشویق، برای یافتن حس امنیت به دیگران پناه میبرند، و سعی میکنند امید و احساس بارور شدن خود را در جایی دیگر بیابند که در بیشتر موارد گام در آغوش شیطان میگذارند.
اختلاف و تعارض به دو نوع درونی و بیرونی تقسیم میشود. درونی؛ مثل عدم اعتماد بهنفس، عدم عزتنفس، عدم توانایی در تصمیمگیری و تعارضات بیرونی؛ عدم توانایی در برقراری ارتباطات اجتماعی و فردی سالم با همسر، فرزندان، همکاران و... است.
عدم پایبندی به خانواده تا انحرافات شدید اخلاقی همگی ریشه در نبود امنیت و ترس و نگرانی دایم و اضطراب از وضعیت موجود دارند. بهخصوص برای فرزندانی که والدینشان، در خردسالی و نوجوانی (دوران بلوغ) به آنان در تصمیمگیریها و حل مشکلات خود استقلال عمل نداده و در حقیقت نطفه بیاعتمادی را در روح آنان مینشا نند.
در صورتی که اگر پدر و مادر به شخصیت و توانمندیهای فرزندان توجه نشان دهند و با همخوانی و هماهنگی در رفتارشان و فراهم کردن فضایی آرام و امن و عاری از تنش و وحشت
گرفته؛ تا سپردن مسئولیتهای کوچک از دوران کودکی، سرزنش نکردن، تحقیر نکردن، مقایسه نکردن، حتا کارهای بسیار جزیی فرزندان و در یک کلام زمینه دیده شدن فرزندان و ابراز وجود و پرورش اعتماد به نفس و خودباوری را برای آنان فراهم سازند، قطعا در بزرگسالی افرادی متکی به نفس خواهند بود. فرزندان به شدت به تایید و تشویق و تحسین در کارهایی که انجام میدهند ولو مختصر و ناچیز که به چشم ما نمیآید، احتیاج
دارند.