قوای ایران تحت فرماندهی امام قلی خان والی فارس بعد از ناکامی در آزاد سازی گمبرون دگر بار در سال 1022 هجری قمری سرانجام به مدد قشون قزلباش و همراهی مردم بومی منطقه قلعه گمبرون را از پرتغالی ها پس گرفت.
چند سال بعد هم در سال 1031 قوای امام قلی خان با سربازان فوج فارس و به کمک ناوگان انگلیس جزیره قشم و جزیره هرمز پایتخت ملوک هرمز و مرکز بزرگ تجارت خلیج فارس را از پرتغالی ها پس گرفتند.
بعد از آزادی هرمز ، امام قلی خان تلاش کرد تا بنادر عمان را هم از دست پرتغالی ها خلاص کند ولی توفیقی نداشت و درگیری ها بین قوای زخم خورده پرتغالی (زیر فرمان امپرطوری اسپانیا ) و متحدین شامل قوای ایرانی و ناوهای هلندی و انگلیسی ادامه یافت تا بالاخره در جنگ سال 1034 متحدین طی نبردی دریایی بر ناوگان پرتغال غلبه کرده و امپرطوری اسپانیا به نوشته پیتر دلاوله بالأخره در سال مزبور اسپانیایی ها با شاهنشاه موافقتي به عمل آوردند، و طبق اين موافقتنامه كليه مايملک و مستملكات خود را كه هنوز در ساحل امپراطوری ايران در دست داشتند، به مالک اصلی بازگذاشتند و در مقابل، حقوق صيد مرواريد بحرين و نصف گمركات بندر كنگ كه بلده ايست در فاصله سه روزه راه از هرموز، برايشان باقی بماند.
بدین سان اسپانیایی ها قلعهای نظامی کوچکی در کنگ برپا کردند اما دیگر هیچ سیادت و عظمتی نداشتند.
به نوشته مورخان
از آن به بعد هرمز كاملاً از آنِ ايران بود و والی آنجا اغلب با عنوان سلطان، جزيره را اداره ميكرد.
با سقوط هرمز و تبعید محمود شاه آخرین سلطان ملوک هرمز به شیراز به دستور شاه عباس جزیره هرمز را ویران کردند.
دلاواله در این باره مینویسد ؛ اسناد و مدارک از توافق محرمانه شاه و مونوكس در مورد تخريب كامل جزيره و تأسيسات آن گواهی ميدهد و عمليات نيروهای ايرانی نيز مؤيد آن است. شهر هرموز به كلي ويران و كوچهها و خيابانهای شهر برای يافتن گنجهای پنهان در آن، زيرو رو شد و خانههای مسكونی با استفاده از مواد منفجره تخريب گرديد و كليه تأسيسات اقتصادی و فرهنگی هرموز در يک هجوم ناباورانه به ويرانی كشيده شد و اين شهر بزرگ كه جمعيتی بالغ بر چهل هزار نفر را در خود جای ميداد، تنها قلعه نظامی پرتغاليها برجای ماند. تجار، كسبه و اهالی، ناگزير به مسقط و بنادر هند مهاجرت كردند. بخشی از تجار خارجی ساكن در جزيره به بندر گمبرون نقل مكان كردند و نقش تجاری و اقتصادی اين جزيره به تمامی بر عهده بندر جديدالتأسيس گمبرون كه برای اولين بار در سال 1034ق/ 1624 م از آن به عنوان بندر عباسی نام برده شده است، واگذار شد.
پس از سقوط هرموز به نفوذ و اقتدار پرتغاليها در خليج لطمه شديد وارد آمد، ولی برعكس دست انگليسيها در تجارت آن صفحات بازتر شد و هرموز را به جای جاسک، بندر تجارتی خود ساختند. شهر مشهور هرموز كه بزرگترين مركز تجارت مشرق به شمار ميرفت بعد از اينكه به تصرف ايرانيها افتاد به زودی كالاها و اشيای قيمتی خود را از دست داد و تنها به مسكن بوميان مبدل شد.
در يكي از اسناد كمپانی هند شرقی مينويسد:
از قرار معلوم ايرانيها خيال ندارند دوباره هرموز را مسكون سازند و در عوض ميخواهند گومبرون را بندر تجارتی خود قرار دهند. شاه امر كرده است خانهها را خراب نمايند و هيچ بنای تازهای در آنجا احداث نكند، ولي معذلک سيصد نفر از سپاهيان ايرانی قلعه باقی ماندهاند ، در نتيجه، فعلاً تجارت اين نقطه به كلی از ميان رفته است.
در سالهای بعد حكمران جزیره ، مقام خود را به مبلغ سه هزار تومان از امامقليخان خريداری كرده بود. درآمد او فقط به دويست تومان در سال بالغ ميشد، زيرا شاه عباس راه تجاری را در بندرعباس قرار داده بود و گمركات و درآمدها را به خزانه خود سرازير ميكرد. بر اين اساس، وظيفه جزيره تنها محافظت بنادر در خشكی بود.
بندر گمبرون، قريه كوچكی بود در كنار تنگه هرموز كه قريب دو فرسخ از جزيره هرموز فاصله داشت. پرتغاليها از زمانيكه بر جزيره هرموز دست يافته و امير آن جزيره را تحتالحمايه خويش ساختند، بندر كوچک گمبرون را نيز به عنوان اينكه در قلمرو متصرفات امير هرموز است با حدود دويست ميل از آبهای اطراف آن به تصرف درآوردند، و چون سواحل جزيره براي كشتيهای كوچک جنگی ايشان پناهگاه مناسبی نداشت، ساحل گمبرون را لنگرگاه كشتيهای مزبور قرار دادند و در سالهای اولية سلطنت شاه عباس برای حفظ و حراست از كشتيهای جنگی در آنجا قلعهای بنا كردند. در پناه اين قلعه هميشه از 25-30 كشتی كوچک مسلح حاضر بود.
بدین سان و با توجه دولت صفوی که توان و اقتدار دریایی نداشت هرمز به فلاکت سختی افتاد در عوض روز به روز بندرعباس آبادتر شد، اين شهر بعدها در تاريخ خليج شهرت و اهميت بسياری به دست آورد. تجارت و جمعيت شهر افزون شد و به كمپانی هند نيز اجازه داده شد كه در آنجا دو عمارت مسكونی داشته باشد، بندر جديد برای تجارت انگليسيها به مراتب مناسبتر از جاسک بود، زيرا راه بسيار خوبی آنجا را به پايتخت مملكت متصل ميساخت و انگليسيها آسانتر از سابق ميتوانستند امتعه خود را به داخل ايران حمل كنند. به همين علت تا مدت يک قرن و نيم بندرعباس مهمترين توقفگاه و مركز تجارتی كمپانی هند شرقی در سواحل خليج فارس بود.
منابع انگليسي سده نوزدهم ميلادی از اهميت بندرعباس در تجارت خارجی ايران سخن گفته و اشاره ميكنند كه پس از فتح هرموز، بندرعباس اهميت يافت، به طوری كه هلنديها و فرانسويها در اين بندر به ساختن كارخانهها و قلاع پرداخته و حتی هلنديها شهر تازهای در آن برپا كردند: «در زمان صفويه كه راه تبريز و قفقاز باز نبود و از بوشهر و شيراز هم آمد و شد نميشد، بندرعباس يگانه مدخل و مخرج بازرگانی ايران به شمار ميآمد»
کتاب خليجفارس و نقش استراتژيک تنگه هرمز، نویسنده محمدرضا حافظ نیا کتاب تنگه هرمز، نوشته غلام رضا زعیمی
گردآوری و تحقیق کاظم گلخنی
انتهای پیام/*