امام صادق (ع): «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً حَبَّبَنَا إِلَی النَّاسِ وَ لَم یُبَغِّضْنَا إِلَیْهِمْ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ یَرْوُونَ مَحَاسِنَ کَلَامِنَا لَکَانُوا أَعَزَّ وَ لَمَا اسْتَطَاعَ أَحَدٌ أَنْ یَتَعَلَّقَ عَلَیْهِمْ بِشَیْ‌ء: رحمت خدا بر آن بنده ای که ما را نزد مردم [عامه] محبوب گرداند و منفور آنان نکند. به خدا قسم، اگر محاسن سخن ما را روایت می کردند، ارجمندتر بودند و هیچکس نمی توانست بدانها هیچ نسبتی بدهد.»
(علی بن بابویه، فقه الرضا، ص ۳۵۶ / شیخ کلینی، کافی، ج ۸، ص ۲۲۹/ علی بن حسن بن فضل طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص ۳۱۷ / بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۴۸.)

صحبت از «وحدت اسلامی» یا به تعبیری دیگر «تقریب مذاهب اسلامی» بدون پرداختن به سلوک و سیره دینی و سیاسی امام جعفر صادق (ع) بحثی ابتر و ناقص خواهد بود. چرا که آن امام هُمام به راستی و درستی از منادیان تقریب مذاهب اسلامی در عصر و زمانه خویش بوده است. در عصر امام صادق (ع) با رشد قارچ گونه فرق و مذاهبی چون معتزله، جبریه، مرجئه، غلات، زیدیه، زنادقه، مجسمه، تناسخیه، متصوفه، و… توجه به «وحدت اسلامی» ضرورتی حیاتی و مضاعف پیدا کرد. برای تحقق این مهم و به منظور تحکیم پایه های وحدت اسلامی، امام صادق (ع) با روشنگری، نقد عالمانه، و به تعبیر مقام معظم رهبری برپایی کرسی های آزاداندیشی، در راستای رمزگشایی و رونمایی از سیمای اسلام ناب محمدی (ص) گام برداشت.

روش و منش امام صادق (ع) در برخورد با فرق مذهبی، روشی وحیانی و قرآنی و با استناد به آیه ۳۲ سوره «روم» بود. خداوند در این آیه با پرهیز از تفرقه و توصیه به وحدت خطاب به مومنان می فرماید: «مِنَ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُون: از کسانی نباشید که در دین خود اختلاف کردند و فرقه فرقه شدند و هر فرقه‌ای به آنچه نزد آنان است، شادمانند».
امام همواره به پیروان خویش می فرمود: «کاری کنید که مردم به دین شما و مسلکی که دارید رغبت پیدا کنند». از همین رو، موضع امام در برابر نقدها و شبهاتی که از سوی رهبران فرقه های مختلف بر دین وارد می شد، هرگز تکفیر و تهدید و دعوت به سکوت نبود، سیره و سنت آن حضرت استقبال از مباحث علمی و دینی و پاسخگویی مستدل و عالمانه به سوالات و شبهات با رویی گشاده و سعه صدری بی نظیر بود. آن امام همام برای نزدیکی قلوب و تحکیم و تقویت وحدت اسلامی در بین فرق گوناگون اسلامی از روش های عالمانه ای استفاده می کرد که از جمله مهم ترین آنها می توان به شیوه های زیر اشاره کرد: پرهیز از مجادلات و منازعات سیاسی، تعامل سازنده با رهبران مذاهب مختلف، دعوت به گفت و گو و روشنگری عالمانه برای مقابله با بدعت‌ها، خرافات و انحرافات، و احترام و تکریم پیروان مذاهب دیگر در چهارچوب آموزه های اصیل اسلامی.

با پیروی از سیره عملی امام صادق (ع)، ما باید آستانه نقدپذیری خودمان را بالا ببریم و از بزرگان دین شیوه گفت و گوی علمی و تحمل نظر مخالف را بیاموزیم. باید در برابر کسانی که با نظر و دیدگاه ما مخالفند، سعه صدر داشته باشیم، و به جای برافروختن، تهمت زدن و بیانیه های آتشین صادر کردن، در فضایی آرام به مباحثه و مفاهمه بنشینیم. چرا که بر اساس آموزه های قرآنی و سنت و سیره نبوی اگر اختلاف نظر به مجرای صحیح - تعامل و گفت و گوی سازنده علمی - هدایت شود، نه تنها امری ناپسند و مذموم نیست، بلکه باعث هم افزایی، رشد و بلوغ فکری جامعه نیز خواهد شد. چنان که مولی الموحدین، حضرت علی (ع) در نهج البلاغه راه حل اختلافات دینی را پیروی از سنت نبوی و پرهیز از خودرایی و هواپرستی می داند و می فرماید:

«فَیَا عَجَباً! وَ مَا لِیَ لَا أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هَذِهِ الْفِرَقِ عَلَی اخْتِلَافِ حُجَجِهَا فِی دِینِهَا، لَا یَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِیٍّ وَ لَا یَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِیٍّ وَ لَا یُؤْمِنُونَ بِغَیْبٍ وَ لَا یَعِفُّونَ عَنْ عَیْبٍ، یَعْمَلُونَ فِی الشُّبُهَاتِ وَ یَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ، الْمَعْرُوفُ فِیهِمْ مَا عَرَفُوا وَ الْمُنْکَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْکَرُوا، مَفْزَعُهُمْ فِی الْمُعْضِلَاتِ إِلَی أَنْفُسِهِمْ وَ تَعْوِیلُهُمْ فِی الْمُهِمَّاتِ عَلَی آرَائِهِمْ، کَأَنَّ کُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِیمَا یَرَی بِعُرًی ثِقَاتٍ وَ أَسْبَابٍ مُحْکَمَاتٍ.»

ترجمه: «در شگفتم، و چرا در شگفت نباشم از خطاهای این فرقه های گوناگون که هر یک را هم در دین خود حجّت و دلیلی دیگر است. از هیچ پیامبری پیروی نمی کنند و به هیچ وصی پیامبری اقتدا نمی نمایند و به غیب ایمان ندارند و از عیب نمی پرهیزند. اعمالشان شبهت آمیز است و در طریق امیال و هواهای نفسانی خود گام می زنند. هر چه را که خود پسندند نیکش دارند و هر چه را که ناخوش دارند منکر شمارند. در مشکلات به افکار و اندیشه های خود پناه می برند و در مبهمات به آرای خود تکیه دارند. هر یک از آنها گویی که خود پیشوای خود است و چنان پندارد که خود محکم ترین دستگیره ها و استوارترین وسیله هاست / نهج البلاغه، خطبه ۸۷.»

«برحذر باشند مسلمان ها از ایجاد اختلاف؛ فرقی نمی کند، همه‌ی فِرَق، شیعه و سنّی ندارد. همه‌ی فِرَق اسلامی باید سعی کنند در اینکه اختلافات فکری خودشان را در زیر مشترکات فراوانی که وجود دارد، مورد اغماض قرار بدهند و از آن اغماض کنند.»
(بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی، ۲۷ آذر ۱۳۹۵)

جان کلام آنکه «وحدت» ضرورت هنوز و همیشه جهان اسلام است. با توجه به این مهم، حنجره شعر آیینی نیز باید منادی «وحدت» باشد، نه بلندگوی اختلاف و تفرقه و حنجره‌ای برای دمیدن در تنور عصبیت‌های دینی و مذهبی. از این منظر شایسته است که شاعران آیینی نه تنها به مقدسات اهل تسنن، بلکه به مقدسات سایر ادیان الهی نیز احترام بگذارند. شاعر آیینی نباید با شعر خود، میدانی برای جولان دادن عناصر متعصب و تندروی مذهبی ایجاد کند. برای مثال من به عنوان شاعر شیعی بگویم: «به منکر علی بگو نماز خود قضا کند» و شاعر سُنی هم به این بهانه اعتقادات و باورهای مرا زیر سوال ببرد و برای مقابله به مثل به ساحت مقدس امام علی (ع) اسائه ادب کند. چنان که مقام معظم رهبری می فرماید: «امیرالمؤمنین را مایه ی اختلاف بین شیعه و سنی و فرقه‌های اسلامی قرار ندهید. امیرالمؤمنین نقطه ی وحدت است، نه نقطه ی افتراق.»
(بیانات در خطبه‌های نمازجمعه، ۱۵ آبان ۱۳۸۳)

حجت الاسلام جواد محمدزمانی نیز درمصاحبه ای ضمن اشاره به دغدغه رهبری در خصوص حفظ وحدت در شعر آیینی می گوید: «از دیگر سفارشات ایشان، تأکید بر روی موضوع وحدت بود، فرمودند: شعر شما نباید باعث ضربه به موضوع وحدت شود. ما اوضاع جهان اسلام را می بینیم و در این اوضاع نباید شعر ما؛ حتی شعری که در مرثیه حضرت زهرا (س) سروده می شود، باعث خدشه به مسئله وحدت شود.»
در دین مبین اسلام، مذاهب اسلامی و ادیان الهی هم خانواده و هم ریشه اند. رسالت شاعران آیینی نیز حرکت هوشمندانه در این مسیر برای برای رونمایی از حقیقت محمدی و خنثی کردن توطئه «اسلام ستیزی» است. با عنایت به توصیه ها و دغدغه های عالمان روشن اندیش جهان اسلام، باید «درد دینی» را با «درک دینی» بیامیزیم، فرصت ها را دریابیم و با «وحدت کلمه» به دنبال به اهتزاز در آوردن پرچم «لااله الاالله» و احیای کلمه «توحید» باشیم. امروز روز قهر و تقابل و جدایی نیست، روز آشتی و تعامل و هم افزایی است.

با آرزوی تحقق «وحدت اسلامی»، این نوشتار را با فرازی از بیانات رهبر حکیم انقلاب در خصوص ضرورت وحدت و پرهیز از اهانت به مقدسات سایر مذاهب اسلامی به پایان می برم:

«بعضی ها خیال می کنند که اگر بخواهند راجع به دوره‌ی خلفا تحلیل کنند، حتماً باید با طعن به آن‌ها همراه باشد؛ نه، طعن به خلفا در رادیو جایز نیست. اگر تاکنون این نکته را در جلسات قبل نگفته‌ام، الآن عرض می‌کنم که طعن به خلفا در رادیو مطلقاً جایز نیست؛ الآن حرام شرعی است. داعیه‌ی ما این است که می‌خواهیم انقلابمان را به دنیا صادر کنیم؛ کدام دنیا؟ در درجه‌ی اول، دنیای اسلام است. آن وقت دنیای اسلام که یک میلیارد و دویست میلیون نفر جمعیت دارد و حدود چهارپنجم شان کسانی هستند که به چیزهایی به شکل مقدسات اعتقاد دارند، شما بیایید به این مقدسات اهانت بکنید!؟ آیا این انقلاب صادر می‌شود!؟ خوب است بدانید و لابد بعضی می دانند که در الجزائر وقتی که نشانه‌های این نهضت فعلی ظاهر شد، یکی از کارهایی که کردند، این بود که یک رساله در باب عقاید شیعه نسبت به خلفا منتشر کردند، تا خوب رابطه ی آن‌ها را با انقلاب قطع کنند! حالا اگر یک وقت کسی عقیده‌اش چیزی بوده و در جایی آن را گفته است، این به من و شما ارتباطی ندارد؛ ما باید مواظب باشیم که در رادیو چنین چیزهایی منعکس نشود. ما الآن در حال اداره‌ی جامعه‌ی اسلامی هستیم؛ نباید به مقدسات سایر مسلمین اهانت بشود. بد نیست من خاطره‌ای را برای شما نقل کنم؛ هرچند که به خیلی از دوستان هم این را گفته‌ام. امام یک وقت در اوایل انقلاب در سخنرانی هایشان از معاویه به صورت طعن آمیزی اسم می‌آورند. شما می دانید که من مدتی را در بلوچستان بودم و با خیلی از علمای آنجا دوست نزدیک هستم. مردم و علمای سنی آن منطقه، معاویه را مقدس می‌دانند. به امام عرض کردم که در طرف شرق کشورمان، چند صد میلیون نفر معاویه را محترم می‌شمارند و او را خال المؤمنین می‌دانند البته بحق یا به ناحق آن، مربوط به جلسه‌ی بحث است. یعنی مسلمانان هند، پاکستان، بنگلادش و افغانستان اغلب سنی حنفی‌اند؛ این‌ها معاویه را محترم می‌شمارند. امام گفتند عجب، من نمی‌دانستم! من بعد از آن در طول این ده، یازده سال یک جمله‌ی طعن‌آمیز از امام راجع به معاویه نشنیدم. من خودم در نماز جمعه راجع به جنگ صفین و سایر جنگ های امیر المؤمنین صحبت می کنم؛ اما اهانت نمی‌کنم. تاریخ گویی، یک حرف است؛ اهانت، حرف دیگری است. تاریخ بیست و سه ساله‌ی بعد از رحلت پیامبر تا خلافت امیر المؤمنین، یک تاریخِ قابل بررسی است؛ باید بررسی شود؛ اما در آن اهانت و جسارت به خلفا به‌هیچ وجه نباید باشد.»
(بیانات در دیدار اعضای گروه ویژه و گروه معارف اسلامی صدای جمهوری اسلامی ایران، ۱۳ اسفند ۱۳۷۰)